رمان آیدا
-
رمان آیدا پارت 32
کنارش آرام قدم میزد و سرش پایین بود. حرف هایش هزاران بار در سرش تداعی میشد! برمیگشت ولی بدون…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 31
بدون آنکه وارد اتاق شود به گفته ی دکتر به آشپزخانه برگشت. تمام چیز هایی که لازم بود را تند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 30
ساعت نزدیک های ۱۲ بود. سام کنار پنجره خیره ی بیرون بود و آیدا به خاطر خستگی های زیاد همان…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 29
با خروج جیمز همان طور که اشک هایش گونه اش را خیس میکرد روی زمین نشست و با بغض خیره…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 28
آرام و بدون هیچ حرفی طبق خواسته ی جیمز از خانه خارج شدند. قصد داشت به جایی دورتر از خانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 27
گرچه روز خسته کننده ای بود اما تمام شب لحظه ای خواب به چشمانش نیامد. کلافه بود از دست کار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 26
سرش به خاطر صدای موسیقی بالا روبه انفجار بود و با تمام این ها سعی میکرد با احتیاط رانندگی کند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 25
نگاه های جیمز را برای دقایقی طولانی روی خودش حس میکرد اما بعد از مدتی نگاهش را گرفت و به…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 24
در طول راه حتی کلمه ای از دهانش خارج نشد شاید میترسید! سام برخلاف همیشه لبخند به لب نداشت عجیب…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا پارت 23
لباس را جلوی چشم هایش گرفت و آرام به اتاقی اشاره کرد: -برو پرو کن با صدایش از هپروتی که…
بیشتر بخوانید »