رمان آیینه شکسته
-
رمان آیینه شکسته پارت ۲۰
رمان آیینه شکسته پارت ۲۰ نگاهی به پسرکش ماهان انداخت… مادرش راست میگفت داشت از ترس می لرزید . با…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۹
رمان آیینه شکسته پارت ۱۹ _ خاله رفتیم پاساژ . بعد اونجا دایی داشت رفته بود دم یه مغازه ساعت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۸
رمان آیینه شکسته پارت هجدهم به محض اینکه در خانه را بست و خواست به ان طرف برگردد صدای خواهر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت های آینده
رمان آیینه شکسته تیکه هایی پارت های آینده _ تورو خدا بهم کمک کن گرشا التماست میکنم …
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۷
رمان آیینه شکسته پارت ۱۷ ****** شیشه ی ماشین رو کمی پایین کشید و هوای تازه شهرش را دوباره استشمام…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۶
رمان آیینه شکسته پارت ۱۶ _ سوین جان آماده ای ؟ با صدای ستیا نگاهی به استایلش کرد و بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۵
رمان آیینه شکسته پارت ۱۶ _ مثبته . و خب یعنی قبول کردن … گرشا شوکه تلفن را دستانش فشرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۴
آیینه شکسته پارت ۱۴ ********* _ خانم رامش ، چند بار بهتون گفتم استرس و هیجانات برای ایشون سمه .…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت ۱۳
رمان آیینه شکسته پارت سیزدهم _ که اینطور . خب خودت چیکار می کنی خواهر کوچولو ،مشکلی که نداری؟ گیشا…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته پارت دوازدهم
آیینه شکسته پارت دوازدهم راوی تا خواست سیگار رو نزدیک لب هایش ببرد صدای تقه در اومد _ بیا تو…
بیشتر بخوانید »