رمان آغاز از اتمام
-
رمان آغاز از اتمام پارت 10
آوایِتَلخگُذَشته10 چندی بعد هر چهار نفرشان، دور میز گردی نشسته بودند. معذب ترین فرد جمع، پناه بود.. . از اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت 9
کابوسِ رویایی:)9 شایان اخم کوچکی روی ابرو نشاند و از تخت پایین آمد و طرف سالن حرکت کرد. اولین بار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت8
آهنگخوشبختی:)8 کس از قانون های بیرحمانهٔ زندگی چه میداند؟ اما آنان با قلبی مالامال از عشق بیخبر از آیندهای که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت7
پناهِشایسته:)7 شایان متعجب بود،چه میشنید؟قابل باور نبودند حرف های پناهش!او از کودکی مهر شایان را به دل داشت؟و واقعا سوال…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت6
در حالی که بغض گلویش را کنترل می کرد بازهم ادامه داد،گویی می خواست رنج دل چند ساله اش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت 5
{آغازِ جادهٔ دلدادگی:)5} پناه که سخت درگیر افکارش بود لب زد: – اوهوم. شایان ابرویی بالا انداخت و گفت: –…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت 4
{مولودیِ دیوانگی:)⁴} پناه لبخند عریضی زد و در حالی که بلند میشد گفت: – تا به خواب ابدی فرو نرفتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت 3
{نجوایِ عاشقی³} عشق میان دریای زندگیشان موج میزد. خودشان هم بین این موجها غرق میشدند، غرق محبت و عشق بیپایان!…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت 2
{نقطهٔ آغاز²} *** شش ماه قبل؛ ۱تیر۱۴۰۰ با آرامش توتفرنگی را روی خامههای پفپفی گذاشت، امروز روز خاصی بود؛ آغاز…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام پارت1
نقطهٔ پایان«1» با قامتی خمیده قدم در چارچوب در گذاشت و تلو خوران وارد خانه شد؛ هوای سرد خانه، بوی…
بیشتر بخوانید »