مطالب وبسایت مد وان
-
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۱۶
4.7 (16) صبح فردایش تا چشم باز کرد قیافه آرمان را دید سریع بلند شد که سرش با سر آرمان…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 16
3.9 (20) 🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت شونزدهم🌒 (دانای کل) شش ماه از رابطه ی دورادور و پر…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۱۵
4.6 (28) با شنیدن اسمش از زبان مادر بیدار شد چشمانش را با دستانش مالید _ ساعت چنده ؟ مامان…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت ۱۴
4.4 (23) صبح روز بعد زنگ در خانه ی خاله رویا را میزنم…روز های دگر رها مر از شوق دررا…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت سی و یک
4.2 (69) روزهای بیکاری واقعاً کسل کننده و ملالت آور بود، انگار زندگی از تکاپو میایستاد؛ تصمیم گرفت دستی…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت سی و نهم
4.3 (7) ساعت یک بود که بالاخره فرزین قصد برگشت به خانه را کرد. صدای بسته شدن در سالن رقیه…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۱۰
3.7 (58) # پارت ۱۰ (گل چهره) مقابل کامیار نشسته بودم و نگاهم را به نگاهش دوخته بودم. _ خب…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۱۷
4.7 (21) ….: چشمانم را مثلا بسته بودم اما اصلا نمیتوانستم بخوابم هرچند دقیقه عربده زود باشید دیگه سیاوش پنجره…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هشتادوهشتم
4.4 (18) جعبه را به جلو هول داد……متعجب نگاهش کرد. _این چیه؟ با سر به جعبه چوبی اشاره کرد. _بازش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 43
4.4 (40) “چند ساعت قبل” همین که موبایلش ردیابی شد تند از روی صندلی بلند شد و درحالی که…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 15
4.5 (17) 🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت پونزدهم🌒 موهامو خشک کردم و بالا بستمشون و به قول دوستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿70تا𝒑𝒂𝒓𝒕66✿
5 (1) ════════════════ (سوم شخص) بدجورحالش بهم ریخته بود،هیچکس دردش را درک نمیکرد و چون نمیخواست درد واقعیت نبود تورا…
بیشتر بخوانید »