رمان عاشقانه
-
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۹
# پارت ۱۹ امروز رادوین رفت، من هم وسیلههام رو جمع کرده بودم و اومده بودم خونهی مامانم اینها. تقریباً…
بیشتر بخوانید » -
رمان تیرهتریندونهیبرف
تیرهتریندونهیبرف پارت 3
آران: خودم و جمع و جور کردم، دهنم برای توضیح باز شد اما با بستن چشماش و دیدنش که واسه…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 15
# پارت ۱۵ ( دایان) همراه تانیا کنار شومینه نشسته بودیم و ذهنم حسابی درگیر کارن بود. بوی عطرش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 18
# پارت ۱۸ تو اتاقم نشسته بودم و درگیر کارهام بودم. نیما در زد و اومد داخل. -سلام ستوان، خسته…
بیشتر بخوانید » -
رمان
تیرهتریندونهیبرف پارت ۲
آران: با دیدنش تو اون وضعیت قلبم تیر کشید، من چیکار کردم باهات! رگههای قرمزی که نمیدونم از غم بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان تیرهتریندونهیبرف
رمان تیرهتریندونهیبرف پارت ۱
Part1 ساحل: _ساحلم تو رو مرگ من قسم، این در و باز کن. دارم نگرانت میشم… چند ساعته که اینجا…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 14
# پارت ۱۴ (دایان) مقابل کارن نشسته بودم و منتظر به چهرهام چشم دوخته بود. _ بگو دیگه، اون شرطت…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 17
# پارت ۱۷ رادوین همهی عصبانیتم را روی پدال گاز خالی کردم. روشا سکوت کرده بود و حرفی نمیزد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 16
# پارت ۱۶ دو هفته از عروسیمون، گذشته بود. تقریباً باهم دیگه مثل دوتا غریبه بودیم. تنها حرفی که باهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان به کدامین گناه .مقدمه.
امروز قبل از رفتنم همه را نفرین میکنم آهی میکشم که دامن گیر همه یتان شود هیچ کس دلش به…
بیشتر بخوانید »