رمان عاشقانه
-
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۵
# پارت ۵ _ خانم محتشم، چهره نگاری این خانوم که تموم شد بفرستش پیش سروان حسینی. -بله، چشم. گردنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۳
# پارت ۳ (راوی) کنار شومینه نشسته بود و از پشت پنجره به باران چشم دوخته بود. بوی عطر تلخش…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۴
# پارت ۴ نیم ساعت نگذشته بود که با تکان های رضا از خواب بیدار شدم. -گرفتی خوابیدی؟ پاشو این…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۲
# پارت ۲ (کارن ) ماشین را پارک کردم . و وارد عمارت شدم. عطر دلمه های عمه شکوه کل…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۳
# پارت ۳ بعد از برگشتن به سوئیت مخصوص خودمون از شدت گرما آنقدر ، عرق کرده بودم که دوباره…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۱
رمان چشم های وحشی فصل دوم کیف را روی دوشم جا به جا کردم و نگاهم را…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۲
# پارت ۲ سوار ماشین بابا شدم و به کاسه آبی که پشت سرم ریخته شده بود نگاه نکردم. همیشه…
بیشتر بخوانید » -
دستهبندی نشده
رمان چشم های وحشی فصل دوم (مقدمه)
مقدمه گفتی تا آخرش ایستاده ام. فندک خشمت را روشن کردی و تمام خاطراتمان را به آتش کشیدی. لحظه های…
بیشتر بخوانید » -
دستهبندی نشده
رمان بگذار پناهت باشم پارت 1
# پارت ۱ روی تخت دراز کشیده بودم و طبق معمول تو نت میچرخیدم. بعد از ساعاتی چرخ زدن، با…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم مقدمه
رمان بگذار پناهت باشم مقدمه: جلوی آینه موهایم را شانه میکنم روسری آبی ام را بپوشم و آرام…
بیشتر بخوانید »