دسته‌بندی نشده

رمان چشم های وحشی فصل دوم (مقدمه)

4.1
(15)

مقدمه

گفتی تا آخرش ایستاده ام.

فندک خشمت را روشن کردی و تمام خاطراتمان را به آتش کشیدی.

لحظه های با تو بودن در برابر چشم هایم خاکستر شد و تنم مثال بید لرزید.

آسمان بغضش ترکید و من و تو خیس باران شدیم‌.

داغ تر از آنی بودی که ابر فکرش را می‌کرد، شاید برای خاموش کردن آتشفشان وجودت باید برف می بارید.

باران تو را بی احساس تر می‌کرد وقتی که سیاهی یک چتر به التماس دست‌هایت، سایه‌ای می‌شد ستودنی در پس آخرین آرزوی دلم. آه چشم‌هایت!

آری، بالا تر از سیاهی که دیگر رنگی نبود، بی خیال تمام خیال هایم خواستم که مثل تو باشم.

احساساتم را کشتم و تن روهایم لباس مشکی
کردم.

تلخ شدم !

تلخ تر از طعم قهوه فنجان همیشگی ام.

سکوتم را به پای لج بازی های کودکانه ام گذاشتی و نفهمیدی دست های حلقه شده بغض بر روی گلویم قاتل حرف هایم بود.

شاید اگر وطنت بودم بخاطرم‌ می‌جنگیدی

و اگر مادرت بودم بخاطرم جان می‌دادی.

اما افسوس

من دیگر هیچ کست نبودم.

هیچ کس.

( خیلی با خودم کلنجار رفتم اما در آخر نتونستم که ادامه این رمان رو ننویسم. امیدوارم مثل من برای شروع فصل دوم هیجان داشته باشید )

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا : 15

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلا ✍️
5 ماه قبل

با این مقدمه عجیب دوست دارم زود بذاری تا بخونمش🤒 خیلی تکون دهنده بود حسم میگه یه اتفاقی میفته کامیار عوض میشه وایی نه ولم واسه گلی میسوزه واسه زندگیشون😥 حدسم میگه بابای گلی هم میمیره این وسط دختر بیچاره تو یه کشور غریب دووم نمیاره لطفا کامیار رو بد نکن😑😢

لیلا ✍️
پاسخ به  مائده بالانی
5 ماه قبل

به میل خودم همراهی میکنم مگه میشه قلم تو رو نخوند یه جوری پرکشش و جذابه😉

Maedeh
Maedeh
5 ماه قبل

ممنون لطفا هر روز پارت بزارین 🙏

𝐸 𝒹𝒶
5 ماه قبل

الا مقدمه رو خوندم بیشتر کنجکاو شدم و شوقم برای پارت فصل دو بیشتر شددد
موفق باشی

Tina&Nika
Tina&Nika
5 ماه قبل

واییی ممنونمممم🥰🥰

Fateme
5 ماه قبل

اخجووننن فصل دوممم

دکمه بازگشت به بالا
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x