رمان عاشقانه
-
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۳۲
– خوش اومدی پسر! فرامرز هم گویا شیفته اش شده بود تا درب خانه همراهی ام می کرد مبادا کسی…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۳
نشسته بودم پشت میز آشپزخانه، محاسبه میکردم که از لای حفاظ پنجره رد میشوم یا نه. میخواستم فرار کنم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان چشمهای لال پارت ۶
سرم را از زیر نوازش دستانش کنار کشیدم و روی تخت نشستم. تمام بدنم جوری سنگ شده بود و تیر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۶
هیچکس در این جهان وسیع سردار را نمی فهمد … مردی که ناله های زجر آور پدرش را شنید ……
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل ۳۱
پیرمرد می خواند و نمی داند چه سرنوشتی را با چند خط عربی رقم می زند … فردای ترسناکی را…
بیشتر بخوانید » -
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۱۱
# پارت ۱۱ ( راوی) نیم ساعتی میشد که به بیمارستان رسیده بودند. هردو در سالن به دیوار تکیه زده…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۲
سه روز بود که با همه بحث میکردم، سه روز بود که سردرد داشتم. اول از همه با فرداد. از…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۵
– آرّام! دو هفته میشد که حرصی صدا زدن هایش را نشنیده ام؟ – آرام میگه نمی خواد بیاد ……
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۳۰
یا سید علاالدین … چه شد؟ سرفه ی بدی دچارم می شود … خدا کند این میان خفه نشوم دیگر…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۱
در طول آن نامزدی هر چه رخ داد یک طرف، ماه پایانیاش هم یک طرف. غول آخر بود، چالش نهایی.…
بیشتر بخوانید »