رمان عاشقانه
-
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۱۰
# پارت ۱۰ (گل چهره) مقابل کامیار نشسته بودم و نگاهم را به نگاهش دوخته بودم. _ خب نظرت چیه؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۱
# پارت ۱۱ امشب با دیدن رادوین و اون دختر، تصمیمم برای رفتن جدیتر شده بود. دیگه دلیلی برای موندن…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۹
# پارت ۹ ( کارن) پشت میزم نشسته بودم و نگاهم معطوف به همگی افراد حاضر در اتاقم بود. _…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۰
# پارت ۱۰ زندگی همیشه طبق میل ما پیش نمیره! دیگه اون دختر شاد نبودم؛ شده بودم یک دختر منزوی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۸
# پارت ۸ (کارن) با صدای زنگ گوشیام از خواب بیدار شدم. دایان در آغوشم خواب بود. نگاهم به ساعت…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۹
# پارت ۹ تو اتاقم نشسته بودم و سرم تو پرونده ها بود. زندگیم مثل یک فیلم از جلوی چشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۷
# پارت ۷ (گل چهره) همراه عمه شکوه در سالن نشسته بودیم و منتظر بچه ها بودیم _ به چی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۸
#پارت ۸ هنوز هم تردید داشتم. از کمد لباس هایم یک مانتو مشکی برداشتم و تنم کردم با یک روسری…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۶
# پارت ۶ در را باز کردم و وارد حیاط عمارت شدم. گلچهره جون فوری به استقبالم آمد. _ خیلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۷
# پارت ۷ رها مقابلم نشست و نیکی جون برامون شربت آورد. نگاهم رو به تک تک اجزای صورت رها…
بیشتر بخوانید »