رمان عاشقانه
-
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 17
# پارت ۱۷ رادوین همهی عصبانیتم را روی پدال گاز خالی کردم. روشا سکوت کرده بود و حرفی نمیزد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 16
# پارت ۱۶ دو هفته از عروسیمون، گذشته بود. تقریباً باهم دیگه مثل دوتا غریبه بودیم. تنها حرفی که باهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان به کدامین گناه .مقدمه.
امروز قبل از رفتنم همه را نفرین میکنم آهی میکشم که دامن گیر همه یتان شود هیچ کس دلش به…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 13
# پارت ۱۳ ( کارن) کنار آپارتمان دایان منتظرش ایستاده بودم که بلاخره از ساختمان بیرون آمد و در ماشین…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 15
# پارت ۱۵ روشا بعد از صرف شام، حوالی ساعت دوازده بود که مراسم تموم شد. سوار ماشین شدیم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۱۲
# پارت ۱۲ ( کارن) پرونده رو از روی میز برداشتم و به طرف اتاق دایان حرکت کردم. صدای خنده…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 14
# پارت ۱۴ (روشا) یک هفته بعد از بیمارستان ترخیص شدم. آقای پارسا طبق گفتهاش برام گوسفندی رو قربونی کرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۱۱
# پارت ۱۱ دایانا _ یادمه این تتو رو خیلی دوست داشتی. دستم را روی پوستم کشیدم. _ گاهی اوقات…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۳
# پارت ۱۳ دو هفته میگذشت و روشای من هنوز توی بیمارستان بود. به خاطر ضربهای که به سرش خورده…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۲
# پارت ۱۲ دو هفته از اون روز میگذشت عصر همون روز نیکی جون به خونمون زنگ زد و با…
بیشتر بخوانید »