درام
-
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕7✿
════════════════ با شنیدن اسم سورن انگار نظرش عوض شد،اما زیاد حال و حوصله نداشت،دودل بود! برای رفتن پیش دلبرکش حاضر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕6✿
════════════════ حالا دیگر ب بودن با فردی مانند ارلین ک5سال کوچکتر بود علاقهای نداشت! همینطور با بودن با آراد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕5✿
════════════════ آراد-سورن و پسرخالهش دانا ارلین-انقد بیشعورن دوتایی ب این بزرگی اومدن ریختن روسر آرادِ بیچاره! ساتیا-لابد دلیل دارن آراد-آره!البته…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت6
دیگه مهار بغض نشسته تو گلوم غیر ممکن ترین کار عالم بود… سرمون رو به طرف هم چرخوندیم و چشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت5
با نگرانی به صورت شیما نگاه میکنم، میدونم حرفم باعث میشه بدجوری از کوره در بره با بدبینی بهم خیره…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕5✿
════════════════ آراد-سورن و پسرخالهش دانا ارلین-انقد بیشعورن دوتایی ب این بزرگی اومدن ریختن روسر آرادِ بیچاره! ساتیا-لابد دلیل دارن آراد-آره!البته…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕5✿
════════════════ آراد-سورن و پسرخالهش دانا ارلین-انقد بیشعورن دوتایی ب این بزرگی اومدن ریختن روسر آرادِ بیچاره! ساتیا-لابد دلیل دارن آراد-آره!البته…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕4✿
════════════════ ساتیا-هیچم زشت نیست،من رفتم دستش را گرفت و توپید: ارلین-کجا؟وایسا دیگه لولو نیستن ک! ساتیا اما با ترس دستش…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت4
بعد از تموم شدن کارهام به همراه کاسه تخمه به طرف شیما که اونم مثل من در حال بالا پایین…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت3
به مقصد میرسیم به کوچه های قدیمی ولی باصفایی که شروع دوستی مون از همینجا بود و خدا چه قدر…
بیشتر بخوانید »