رمان عاشقانه
-
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۸
# پارت ۴۸ پشت پنجره اتاقم نشسته بودم و نگاهم به حیاط بود. انگار همین دیروز بود. دستم را روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۷
# پارت ۴۷ در زدم و وارد اتاق بابا شدم. پشت میز مطالعهاش نشسته بود. با دیدن من لبخندی زد…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت5
با نگرانی به صورت شیما نگاه میکنم، میدونم حرفم باعث میشه بدجوری از کوره در بره با بدبینی بهم خیره…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت یک
با صدای مادرش که از تو ایوون صداش میزد چشم از آینه گرفت، روسری قرمز گلدارش رو سرسری روی سرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۶
# پارت ۴۶ کلافه بود، لب پنجره اتاقش ایستاده بود و سیگار میکشید. به طرفش قدم برداشتم. _ به چی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۵
# پارت ۴۵ وسایلم را جمع کردم و به ساعت مچیام نگاهی انداختم. خسته بودم. کلاسهای پرفسور کیج همیشه برایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۴
# پارت ۴۴ وسایلم را جمع کردم و به ساعت مچیام نگاهی انداختم. خسته بودم. کلاسهای پرفسور کیج همیشه برایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت4
بعد از تموم شدن کارهام به همراه کاسه تخمه به طرف شیما که اونم مثل من در حال بالا پایین…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۴۳
# پارت ۴۳ با احساس درد چشمهایم را باز کردم. روی تخت در مکانی شبیه به یک بیمارستان خوابیده بودم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت3
به مقصد میرسیم به کوچه های قدیمی ولی باصفایی که شروع دوستی مون از همینجا بود و خدا چه قدر…
بیشتر بخوانید »