رمان عاشقانه
-
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۵
# پارت ۳۵ با اکراه به بشقاب غذایم چشم دوخته بودم. _ چرا نمیخوری دخترم؟ نگاهم را به چشمان نگران…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۴
# پارت ۳۴ همانطور که کیفم را گوشهای پرتاب میکردم چراغ را روشن کردم. _ خاموشش کن. صدای خودش بود؛…
بیشتر بخوانید » -
رمان تفالهی مستی
رمان «تفالهی مستی» پارت 5
سلام دوستان قبل از اینکه بریم سراغ این پارت، بگم که قراره روزانه پارتگذاری بشه و اینکه یه سورپرایز دارم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۳
# پارت ۳۲ کمی روی صندلی جابه جا شدم . داشتم از صحبت های استاد آسبریج نت برمیداشتم و تقریبا…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۲
# پارت ۳۲ فاصله مون کم بود و اینقدر نزدیکی کمی مرا میترساند. کوتاه پیشانیام رو بوسید. یخ کردم، ذوب…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۱
# پارت ۳۱ _ تو همین مهمونهای خانوادگی که برگزار میشد با مانلیا آشنا شدم. خوشگل و وسوسه کننده بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۳۰
#پارت ۳۰ نگاهام را به فنجان قهوه مقابلم دوخته بودم. _ خانم قهوهتون سرد شده بزارید عوضش کنم. با بی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۲۹
# پارت ۲۹ با صدای آلارم به خودم اومدم،خمیازه کشان از روی تخت بلند شدم و موهای پریشانم را با…
بیشتر بخوانید » -
رمان تفالهی مستی
رمان «تفالهی مستی» پارت 4
ادامهی پارتها در کانال تلگرام و روبیکا. آیدی: @tofale_masti ترسیدم و خواستم محکم در رو ببندم که پاش رو لای…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت ۲۷ و ۲۸
# پارت ۲۷ – گل چهره چرا اینجا نشستی؟ صدای کامیار بود که با تو تا لیوان کافی کنارم نشست.…
بیشتر بخوانید »