رمان عاشقانه
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۲
حواسش هیچ به رفتار زننده اش نیست … مستی که شاخ و دم ندارد حاجی صفوی نمی داند با این…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۲۷
آشوب مانند یک چوبِ خشک فقط نگاه می کند … دارد همه چیز را در ذهنش دسته بندی می کند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۱
می خندم و دستگاه فشار را دور بازویش سفت می کنم – همین یکی بود! – اومدی پیش من،خواستگاراتم هی…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۲۶
کمی مکث می کند تا خودش را پیدا کند – من … میرم دیگه … با اجازه پشت می کند…
بیشتر بخوانید » -
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۸
# پارت ۸ ( جانان) مقنعه را روی سرم مرتب کردم و با کرم زخم گوشه لبم را پوشاندم. _…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان «چشمهای لال» پارت 3
از سر جایش بلند شد. مگر دیگر جایی برای ماندن داشت؟ پیش که بماند؟ دیگر وقتی خواهر به خواهر رحم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۰
– همه رو از خودش فراری میده آخرش! طلا سال هاست با سردار قهر است … تمام ارتباطشان در حد…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۲۵
از میان درختان نخل تنومند می گذرند … آشوب از اینکه بالاخره می تواند کمک های مرد را جبران کند…
بیشتر بخوانید » -
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۷
# پارت ۷ ( جانان) روبه روی آینه نشسته بودم و مثل دیوانه ها به چهره ام زل زده بودم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی فصل دوم
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۳۱
# پارت ۳۱ (جانان) نگاهم را به چشم هایش دوختم. _ بزار من هم باهات برگردم. کتش را پوشید _…
بیشتر بخوانید »