رمان مثل خون در رگ های من پارت ۳۷
فلش بک:
(هیراد)
من مجبور شدم بخاطر کارم، تن بدم به چیزی که دوست ندارم!
چطوری باید به رزا میگفتم؟
از اولم با شغلم مخالف بود…حالا اگه میفهمید من بخاطر کارم یکی رو صیغه کردم…قیامت برپا میکرد!
من اون دختر رو برای ۲ ماه صیغه کرده بودم
این روزا خیلی کلافه بودم، حوصله ی هیچیو نداشتم…نه خودم، نه رزا، نه هیچ کسه دیگه…
دلم میخواست برای یک روزم که شده به هیچ چیز فکر نکنم و غصه ی هیچ چیزیو نخورم…نگران فردای خودم نباشم، نگران کارای خودم نباشم، نگران….
من از اولم به رزا گفته بودم بچه نمیخوام…بهش گفتم قرص بخور، جلوگیری کن…
گوش نکرد!
اخر به خواسته ی خودش رسید…
حالا بچه من چند ماه دیگه بدنیا می اومد!
پدر شدن خیلی حس خوبیه…
بهترین حس دنیاست…اینکه یکی صدات کنه بابا!
ولی بابا شدن لیاقت میخواست…هرکسی نمیتونه بابای خوبی برای بچش باشه، من میتونستم؟
من میتونستم برای بچم پدری کنم؟
نمیدونم….
من تکلیفم با خودمم روشن نیست، خیلی پشیمونم از اینکه ازدواج کردم…
نه اینکه رزا بد باشه…نه
من شرایطش رو نداشتم…
مطمئنم هنوز اون سیلی رو یادش نرفته…
زنم حامله بود و من بهش سیلی زدم!
کاش دستم میشکست…
به روم نمی اورد…ولی اونم انگار فقط بخاطر ایسان داشت باهام زندگی میکرد…
نه فقط رزا
حتی خودم!
منم بخاطر ایسان باهاش خوب شدم و سعی میکنم دلشو نشکنم…
بابا شدن لیاقت میخواست که من اون لیاقت رو نداشتم….
من حتی شوهره خوبی برای زنمم نبودم!
منی که یه روز به رزا میگفتم مگه مرد روی زنش دست بلند میکنه؟!
پوزخند نشست روی لبهام…
بهتر بود درمورد صیغه نامه چیزی به رزا نگم…دکتر بهش استراحت مطلق داده بود و این خبر براش مثل سم بود!
برای حال خودشم که شده نباید بگم…
بعد از اینکه همه چی تموم شد و بچه بدنیا اومد، همه چیو مو به مو به رزا میگم…
ماشینو توی پارکینگ گذاشتم و اومدم داخل خونه
هیراد_سلام…رزا کجایی؟
رزا از بالای پله ها داشت می اومد پایین
_سلام عزیزم…خسته نباشی
هیراد_ممنون…
خوبی؟ ایسانم خوبه؟
رزا_هردومون خوبیم
هیراد_خداروشکر
رزا_برو لباست رو عوض کن برات چایی بیارم
باشه ای گفتمو رفتم توی اتاقمون…لباسام رو عوض کردم
کشو رو باز کردم و صیغه نامه رو گذاشتم توش و درش رو قفل کردم و رفتم پایین……
(خبببببببببببببببببببب
دوستانی که به هیراد بیچاره ی بدبخت بد و بیراه میگفتن کجا تشریف دارن🙄🤣)
خیلی کم بود🤧🤣
من الان خونه ی مادرشوهرجانم😂
نتونستم زیاد بنویسم
اووووو 😉
جوون🤣🤣🤣
🤣🤣🤣
سحر مادر شوهرت مادر شوهره یا نه؟؟؟
🤣🤣🤣🤣🤣
این چه سوالیه ستی عفریته🤣
سواله مهمیه😂😂
میخوام بدونم مادرش شوهرش تلافی خواهر شوهر بازی های سحر سر زن سهیل رو در میارخ یا نه😂😂
ستی عفریته نمیدونم چرا ولی دلم میخواد بشینم گریه کنم بعد بزنم زیر خنده🥴🥴🤣🤣🤣
وااااا
منم هر چند وقت یه بار اینجوری میشم🤣🤣🤣
تنها درمانش اینه که گزیه کنی بعدش یخندی🤣🤣🤣🤣
بعد یه حال خوبی پیدا میکنی که نگم برات🤣🤣🤣
چی؟؟ 🙄
منظورش اینه رفتارش مثل مادر شوهر های واقعی یا نه خوب برخورد میکنه🤣
نه بابا🤣
عمم میشه دیگه…خیلی باهام خوبه
همش قربون صدقم میره🥲
😂😂😂
عمم میگه باشان دولانیم(دوره سرت بگردم)
بعد علیرضا میگه مامان منم پسرتم🤣🤣
منظورم اینه که از این اخلاقای مادر شوهری داره یا نه؟؟
پارت بعدی سوپرایز دارم براتون😌
هنوزم از نظرم هیراد آدم بیشعوریه😌😌😌
گگگگگگ😑🤣
🤝🤝👏👏👏🤣
ستی من خیلی فوضولم
زیر بوی گندم راجب رمانهام چی میخواستی بگی؟
من دیگه به هیچ کدومتون اعتماد نمیکنم🥺🥲
همش منو میزارید توی دوراهی😢😢
🥲🥲🤣🤣🤣🤣
نخند🥺🥺
نامردا😭😭😭😭
خودت نامرد تری😒
سره اتوسا اون بلا رو اوردی
دارم تلافی میکنم😁
😑😑
مرتیکه غلط کرده پشیمون شده🫤💔😐
نفس عمیق بکش جانم🤣🤣
من به هیراد اعتماد کامل داشتم تعجب میکردم وقتی با رزا بد بود اصلا از اول معلوم بود
🥲😔
به خاطر کارش مجبور شده دختر صیغه کنه؟
هعی من چه فکر هایی نکرده بودم که واسه عروسی آرش و رزا چه لباسی بپوشم💃
ولی پارت کم بود سحرجون عصر یه پارت دیگه هم بزار🙏
اره عزیزم بخاطر کارش بود، ارش من مغز خرنخورده که بیادرزا روبگیره فداش بشم😒🥲
اگه بتونم عصر هم این رمانو میزارم هم مائده
سحر موندم تو بالاخره از رزا خوشت میاد یا نه؟🤣
وای مائده رو هم تند تند پارتشو بزار
به سهیل نگفتی خودش بیاد رمانش ارباب عمارت رو بزاره؟
والا من هیچ حسی بهش ندارم😂
امروز شایدم نتونم بزارم، الانم که قادر معلوم نیست کجاست
سهیل فصل دوم ارباب عمارت رو نمینویسه و میگه نخواد بزاری
یه رمان دیگه نوشت… ایشالله اینا پارت گذاریشون تموم شد میزارم….
این رمان رو تموم کنم میزارم براتون💖
فکر کنم میخواد رمان خودشو و دوست دخترش رو بنویسه 🤣
😂😂😂😂😂
اون رمان هم اربابی هس….
کلا سهیل عاشق رمان های اربابی و… هست😂
🤣
امیدوارم دختره قوی باشه و بهش زور نگن
قوی هست…ولی زور خیلی بهش میگن🤣
هوم
جنازت بیاد براشون ایلاهیییی مرتیکه ی بز
عههههه عزیزم…این چه حرفیه اقا هیراد ناراحت میشه😂
پارتتتتتت میخواااامممممممممم🥲🫠😂
الان اقا سهیلتون براتون میزاره پارت رو😎
سهیل مهدوی برگشت…. 🤤