سهم من ازتو پارت44
من=نه نه نه تروخدااااا
کای=چرا؟منم میام باهات
من=نمیخوام برم زوری ک نیست
کای=چرا اتفاقا زوریه
وایساد و روشو کرد بهم
کای=ببین عزیزم،قربونت برم تو ک نباید همش فرار
کنی!بلاخره باید باهاش روبروبشی دیگه مگه نه؟
من=باماشین میریم
کای=قربون ابجی خودم برم،هرطور راحتی
سوار ماشین شدم و زنگ زدم آنا…
-بله؟
-آنا…امروز یکاری واسم پیش اومده میشه میونگ پیش توبمونه؟
-البته خیلیم خوشحال میشیم…
-مراقبش باش تروخدا…الان پیش توئه؟
-مراقبم!نه پیش ویلیام و جوسیکاست
-باشه…
-کارت کی تموم میشه؟
-نمیدونم،خبر میدم
-باشه میبینمت
بعد قطع کردن ب بیرون خیره شدم…کی تموم
میشد؟ینی ممکن بود؟باایستادن ماشین ب در خیره
شدم…همون دری ک مدام داشتن ازش فرار
میکردم…
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
بعدازچند جلسه حالم خیلی بهتربود،روانشناسم باهام
حرف زده بود و میدونستم چطوری باهاش مقابله
کنم…رفتم سوار ماشین شدم…
من=سلام
کای=سلام بروی ماهت،چطوری؟
من=خوبم
کای=همیشه خوب باشی
من=مرسی
باصدای گوشیم قفل گوشیمو باز کردم دیدم آنا پیام داده…
-نمیای پیشم؟
-کجایی؟
-کای میدونه کجاس بیا یجای خیلی خوبه
-باشه
من=کای منو میبری پیش آنا؟
کای=البته!اوه راستی یچیزی
دستشو سمت صندلی عقب برد و ی موز آورد جلوم
کای=موز نمیخوری؟
من=کاااااااااای!
یهو پقی زد زیرخنده
کای=هنوزم بهش حساسی؟
چشم غرهای رفتم
من=معلومه ینی نمیدونی؟یاد اون مرتیکه موز میوفتم!
(فلش بک به گذشته)
ازاین یاروعه ک آنا میگفت باهاش حرف بزن هیچ
خوشم نمیومد دنبال بهونه بودم تا بلاکش کنم ک
بافیلم گرفتن ازمن و پاتریک و تهدیداش بهونه افتاد
دستم…مرتیکه موز!رفتم توگپ ببینم چخبره
-پاتریک فیلمرو حذف کرد؟
-اره خیالت راحت
-اشغال همش موز میفرستاد قیافه خودشم شبیه موزبود
-الی موز میخوری؟
-کاااااااای!
من=ای ای چقد توام باهمین رومخم میرفتی حتی تا آخرین روزی ک باهات صحبت کردم
کای=بله بله هنوزم ادامه داره فک نکن تموم شده…
رسیدیم…ی کافه بیرون ازشهر بود خیییلی سرسبز و
خوشکل بود ک بااین هوای دلنشین تکمیل میشد!
زیاد ازشهر دورنبود،وقتی رسیدیم آنا اومد جلو ویلیامم
یکم عقب تر نشسته بود…همگی توی حیاطش بودیم
آنا=حالت چطوره خوبی؟بهتری؟
من=خوبم خوبم
آنا=مطمئنی؟میتونم بپرسم…اممم
من=اره خیالت راحت…چی؟
آنا=میتونم بپرسم چیشده؟چرا اونجوری…
من=چیزی نیست،یکم…یکم ب قلبم فشار اومد
آنا=خیلی خب…من میرم یچیزی سفارش بدم
من=اهوم باشه
آنا ک رفت،رفتم پیش ویلیام نشستم…سرشو انداخته بود پایین
ویلیام=بهتری؟
من=اره خوبم…ویلیام میخوام یچیزیو باهات درمیون بزارم…