رمان غرامت پارت 11
بدون انتظار برای پاسخ مرا کشان کشان میکشد،
حتی فریادهای دل خراش عمویم در آن نیروی دستانش که قلاب بازویم است را کم نمیکند.
-ولم کن
اصلا برایش صدای ضعیفم و حتی مردمی که در خآنه جمع شدهاند مهم نیست،
مرا در حیاط خانه خودشان میاندازد و که گریان میگویم:
بزارم برم به عموم توضیح بدم.
خروشان رخ برایم میکشد و میگوید:
از لحظهای که محرمم شدی عمو دیگه نداری!
کف حیاط میافتم حالتی چندشی دارم اسفناک و تحقیرانه..
داد و فریاد عمویم میآید که مهران عاصی از خانه بیرون میزند که من هم بلند میشوم تا بروم که مریم با چشمانی پر از نفرت و پوزخند زنان به در تکیه میدهد
تنام میلرزد و ولی هنوز جرعت در وجودم خوابیده
-برو کنار میخوام برم!
پوزخندش عمیق میشود بدون پاسخ بلند داد میزند:
علی، علی
علی پسرش از خانه بیرون میآید و نزدیک مادرش میشود، مریم خوب در میدان افتاده و میتازاند.
-مادرجان این دختره رو نزار بیرون بره تا دایی مهران بیاد
او هم مانند مادرش پوزخند زنان هیکلش را به در میچسباند
عصبانیتم به اوج میرسد.
-برو کنار
-میتونی کنارم بزن!
مریم تفریح کنان به خآنه باز میگردد عین خیالش نیست که برادرانش در خیابان کتک میخورند!
-خودت با زبون خوش برو کنار.
ابرویی انداخت بالا همانجا ماند، چقدر بدم میآمد چقدر ضعیف بودم..
آن چشم های عمو که ناباوری فریاد میکشد آنقدر مرا درهم شکسته است
یا فهمیدن اوضاع وخیم این ازدواج!
بازهم داد و فریادهای آن سو مرا میلرزاند، اسمم را صدا میزند مرا میخواند..
من پشت این در گیرافتادهام به دست کی؟
خانواده عموی پدریم که به خونم تشنهاند..
چشمانم لبالب اشک میشود و جسم لرزان تر و صدایم بیفروغ تر..
-خواهش میکنم بزار برم!
نگاهش در مردمک چشمانم گره میخورد، آن سگرمههای درهماش باز میشود
نگاهش خانه را میپاید و بعد دوباره نگاهش بند من میشود!
همبازی کودکی است و دلسوز یا من زیادی ترحم پسند شدهام..
کمی خودش را نیمخیز میکند و سعی در پایین آوردن صدایاش
-یامور بخدا دایی مهرانم میکشه من و!
راست میگوید از آن مهرانی که در این18سال سنی که هر روز او را میدیدم و نمیشناختم، ولی با همین چندساعت پیش خوب خودش را به من شناخته برمیآید.
همآنجا کنار در سُرمیخورم، داد و فریاد گویا خاموشی ندارند من اشتباه میکنم؟
یا واقعا صدای پر از بغض عزیز هم در آن هیاهو هم هست؟
شدت اشکم بیشتر میشود، آنم فهمیده که نوهاش نگون بخت شده؟
دستم را جلوی دهانم مشت میکنم و آرام هق میزنم.
-یامور چیکار کردی با خدت؟دایی مهرانم کجا تو کجا!
او بیشتر آتش به دل سوختهام میزد و من بیشتر زار میزدم!
ناگهان جسم سنگینی به در برخورد کرد که هر دو از جا پریدم، علی زودتر به خود آمد و قلاب در را باز کرد!
ابتدا مهران با چهره بر افروخته و آغشته به خون و بعد مهران با لباس های خاکی و فقط خراشی کنج لباش!
در آخر حلیه و برادرش..
مهران مانند کوه آتشفشانی که هرلحظه امکان انفجارش بود دست درون موهآی پریشآناش و محکم میکشید، صدایهای عموهایم کمرنگ تر میشد..
-از تو انتظار نداشتم مالک، خجالت بکش مثلا دکتر این مملکتی!
دایی بیچارهی شان با محاسن سفید و لباسان خاکی دم از نصیحت برای این دو یاغی میزد!
حلیمه چنگ بر گونهاش کشید، کمکم مریم هم از خانه بیرون آمد و با دیدن مهران هینی با ترس کشیدوگفت:
خاک برسرم مهران این چه سر و وضعیه؟
مهران گویا با حرف مریم داغ کرد و ته مانده عصبانیتاش را برسر مریم خآلی کرد.
-رفتیم یکم با پسرای هاشم گرگم به هوا بازی کنیم، توام مارو گرفتی مریم!
با عصبانیت لب خونیاش را گزید، دوری زد و موهایاش را از ریشه کشید،
مریم هم بغ کرد و بدون حرف وارد خآنه شد نمیدانم چرا ولی آن موقع دل آتش زدهام از ضایع شدن مریم یخ کرد!
حلیمه چادر خاکی شدهاش را جمع کرد و هآی هآی گریه اش خراش کشید بر عصاب و تن لرزانم..
با سنگینی نگاه مهران به منی که باترس گریهام بندآمده بود دست و پایم بیشتر درهم گره خورد..
دندان برهم سابید و به سمتم پاتند کرد
گویا خدآ زیآد دوست ندارد دل آتش زدهام در برابر این خانواده یخ کند!
ترسیده در همانجا میخ کوب شدم، که دستانش دور بازویم گره خورد فریادش در مغزم اکو
-این و از جلو چشمام گمش کنید، بندازیدش جلو عمو بیناموسش
آنقدر بازویم را میان دستان پرقدرتاش میفشارد و که گویا گلوی یکی از عموهایم است.
عالی بود ولی من هنوزم از مهران خوشم میاد
میگم این مهران چند سالشه نفهمیدم؟😁
عزیزمی🫠💋
۲۶سالشه
یه چیزی بیارید من باهاش مهران رو خفه کنم🚀🚀😡😡🤕🤕🤒🤒
لیلا بیاپارت آخرگندم کارت دارم
باشه گلم حتما
عهه چرا بچممم به این نازیی🥲
الهییی لیلا فدات شه مهران🤣🤣
وحشی جذاب🤤🤤🤤💕
هوی از خودت مایه بزار 😑🙄
کجاش جذابه پسره لات 😒😒
ولی نمیدونستم مالکی دکترهها
آخ ستی فداش شه🤣🤣
آقمالکمون تحصیلکرده اس🙄☺️
ایش ایش…
این مرتیکه چی داره آخه که فداش شم؟؟؟🤢🤮
لیلای بیچاره😂
ینی ستی ببینم باز پارتای جلوتر کراشت از رو مهران برداشتی خفهات میکنم🤨😂
ببین شاید دو تا پارت دیگه بیام از حرصش فحش بدم اما هیچ وقت کراشم عوض نمیشه😎😎
چقدر خانواده مهران چندشن🤦♀️