-
اجبار شیرین پارت ۱۱
𝐏𝐀𝐑𝐍𝐈𝐀: پارت☆11 باغصه گفت : – درسته که اونا چند سال پیش با هم این قول وقرارو گذاشتن ،حالا برا…
بیشتر بخوانید » -
اجبار شیرین پارت ۱۰
پارت☆10 اگر چه می دونم خیلی اشتباه بوده ولی باور کن بهنام پسر خیلی خوبیه و میتونه تو روخوشبخت کنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۹
پارت☆9 ازدواج مسخره شود .خودش خوب میدانست اگر بهنام آن حرفها را نمیزد فردا حتما جوابش مثبت بود و اینک…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۸
پارت☆8 الهی قربونت برم عزیزم ، بیا اینجا پیش خودم بشین از مقابل بهنام گذشت و کنار توران خانم نشست…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۷
پارت☆7 بریم بعد از رفتن ان ها بهنام بدون مقدمه گفت -من برنامه های خاصی برای زندگی خودم دارم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبارشیرین پارت۶
پارت☆6 با صدای مادرش به خود آمد ، – سما جان ! بیا عزیزم ! مهمونا منتظرن !! از اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۵
پارت☆5 به داخل کمد گلساسرکی کشید وشالی ابرو بادی مخلوطی از زرد ومشکلی پسندید و بدون اجازه آن را برداشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۴
پارت☆4 – ولی و اما نداره عزیزم ! حالا بذار بیان ، شاید اصلا تو رو نپسندیدن و رو دستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۳
پارت☆3 – پس مامان و گلسا کجان؟! تقه ای به در اتاق پدرش زد و به آهستگی به داخل اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۲
پارت☆2 – تارا ! منو مقصر ندون، من قبلا چندبار بهش گفتم که اون و مثل داداشم می دونم و…
بیشتر بخوانید »