رمان پریا
-
༻پـــــریـــآ پارت 13༻
بازومو از دستش در اوردم و رو بهش گفتم:تو به چه حقی بهم دست زدی مرتیکه ی خر سام که…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت12༻
من….چرا قبل ایستادن ی اهمی اوهومی چیزی نمیکنی سرم خودش نابود شده بود حالام با این هیکل قوزمیتت بدترش کردی…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت 11༻
سام منتظر جواب از سمتش بودم که یهو چشماش بسته شد ،دست وپامو گم کردم و نمیدونستم چیکار کنم !!!…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت 10༻
سلام خدمت خوانندگان این رمان ،این مدت اتفاقاتی افتاد که نتونستم پارت جدید بزارم ،پوزش میطلبم از همه ی ی…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت 9༻
9# بعد رسوندن مهسا ب خونه، سریع خودمو به خونمون رسوندم تا کارامو انجام بدم و زود خودمونو به خونه…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت 8༻
Part 8 خودمو تو بغل شخص روبروم دیدم ،اگه بگم چشام قد توپ پینگ پونگ نشده بود دروغ گفتم… پسر..میبینم…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت ۷ ༻
Part 7 کنار مهسا ایستادم که مهسا گردنشو برام کج کرده بود ، گفتم چته خره، گردنت دچار فلجیت شده…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت ۶༻
🌟Part 6🌟 سوار ماشینمون شدیم و تو طول راه هیچکدوممون حرفی نزدیم. بین خونه ی منو مهسا فقط یک کوچه…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت ۵༻
Part 5 گارسون باقیافه ی کاملا جدی بسمتمون اومد وانگشتشو بسمتمون گرفت وگفت شما خانمهای جـــــــوان!!! منو مهسا باترس اب…
بیشتر بخوانید » -
༻پـــــریـــآ پارت ۴ ༻
🌟Part 4🌟 ب سمت اولین کافی شاپی که به چشم میخورد رفتیم و بسمت میزی که خالی بود رفتیم و…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2