رمان چشم های وحشی
-
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۳
# پارت ۳ (راوی) کنار شومینه نشسته بود و از پشت پنجره به باران چشم دوخته بود. بوی عطر تلخش…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت 68 ( پایانی)
# پارت بطری آب را روی سنگ ریختم و دسته گلی که خریده بودم را شروع به پر پر کردن…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۶۷
# پارت ۶۷ چشم هایم را که باز کردم ، نوری که از پنجره به درون اتاق میتاپید اذیتم میکرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت 66
# پارت ۶۶ ( کامیار) دلتنگی اگر خانه بود دیوارهایش ترک برمیداشتند. اگر باد بود به آتش میزد و جنگلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۶۵
# پارت ۶۵ حالم اصلا خوب بود. نگران بودم بیش تر از هرچیز نگران بچهای که در وجودم داشت برای…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۶۴
# پارت ۶۴ چشم های نافذش را به نگاهم دوخته بود. شروین پوزخندی زد. _ نکنه میخواهی باز منکر بچه…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۶۳
# پارت ۶۳ همگی دور میز نشسته بودیم کامیار از جایش بلند شد و ایستاد. کامیار : لطفا اگه ممکنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۶۲
# پارت ۶۲ با رفتن کامیار نفس عمیقی کشیدم و روی صندلی ولو شدم. میلی به صبحانه نداشتم ؛ اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۶۰
# پارت ۶۰ بی هدف به صفحه تلوزیون خیره شده بودم و کانالها را بالا پایین میکردم. نزدیک ظهر بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی پارت ۵۹
# پارت ۵۹ _ چند بار بگم دلم نمیخواهد بری دیدنش. گازی به سیب در دستانم زدم. _ باید حضوری…
بیشتر بخوانید »