رمان شوکا
-
رمان شوکا پارت 8
شوکا پارت⁸ و با لبخندی که جوابش لبخند مهربان گلچهره است. او را به سوی عمارت توسلی راهنمایی میکند. کیف…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا پارت 7
شوکا پارت⁷ اشکان: شوکا کجایی؟ میدون… آرام شکلات صبحانه را بر سر نان تست کشید. و لب زد: شوکا: اول…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا پارت 6
شوکا پارت⁶ شاید تمام افراد رستوران از ترس شبنم یا نیما حتی جرعت آخم گفتن هم نداشتند. اما تیارا و…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا پارت 5
رمان شوکا پارت⁵ شبنم دیگر آب از سرش گذشته بود. دیگر از زمین و زمان شاکی بود. پس شبیه دیوانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان《 شوکا》پارت 4
گارسون حرفش را قطع کرد. و لب زد: گارسون: چی میل دارید؟ نیما بدون سوال پرسیدن. از تیارا به دختر…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا پارت 3
رمان 《 شوکا🥀》پارت³ شوکا: نمیدونم چندمی؟ اما بدون من نامزد سابقشم خلاصه میگم. پدرم خان بود. بخاطر همین اومدن برا…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا پارت2
رمان شوکا پارت² ریحانه:از دوست پسر جونت چه خبر؟ نهال که انگار در دنیای دیگری بود. بهش خیره شد. و…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا پارت1
رمان شوکا پارت¹ مقدمه: که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها❤️🔥 ۲۷ مرداد سال ۱۴۰۱ کت کرمش رو…
بیشتر بخوانید »