مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۶
4.7 (64) سلیم برادرانه روی شانه اش می کوبد و این بار جدی می گوید – حق با اونه ……
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۵
4.4 (64) آهسته فوت می کنم و اتفاقی نمی افتد … همین؟ … چیزی نشد که … سیگار را از…
بیشتر بخوانید » -
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۲۰
4.2 (55) # پارت ۲۰ آب دهنش را قورت داد و سعی کرد خودش را نبازد. _ به به جانان…
بیشتر بخوانید » -
رمان یادگارهای کبود
رمان یادگارهای کبود پارت ۱۷
4.6 (29) از او چه انتظاری داشت؟ که مثل عروسهای دیگر خوشحال باشد و با عشق در بغلش عکس بیندازد؟!…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۷۰
4.5 (62) چند روزی میشد که در سفر بودیم. صبح به صبح میزدیم بیرون تا خود شب. میانه نوروز، همه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۴
4.5 (65) حاجی سرش را تکان می دهد و با لطافت و نرمی لب می گشاید – فکر کن باباجان،فکر…
بیشتر بخوانید » -
رمان صندلی های مقدس
صندلی های مقدس پارت چهارم
5 (10) بخش دوم: “در سایهی قوانین” در سکوت خانهی مخفی، تنها صدای نفسهای بریدهام شنیده میشد. مرد نقابدار، بیاعتنا…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویرانه های یک شهر
رمان ویرانه های یک شهر پارت 3
5 (9) فصل سوم: کاش اینجا بودند… هم آوازان راوی درِ سالن اجتماعات باز میشود و همه چشم میدوزند به…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۳
4.6 (65) روپوش سفید را روی گیره آویزان می کنم … آنقدر این مدت کم به مطب می آمدم که…
بیشتر بخوانید » -
رمان صندلی های مقدس
صندلی های مقدس پارت سوم
4.7 (15) بخش اول:آستانه خدایان خاک هر قدمی که برمیداشتم، سنگینی فضای غریبهای که به سمتش میرفتم بیشتر روی شانههایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان چشمهای لال پارت 13
4.5 (26) چشمهایش سرخ شده بود از عصبانیتی که رگ گردنش را متورم کرده بود. مدام بین اسارت دستان کیان…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۲
4.4 (65) چشمانش تنگ می شود و من گویا از او طلب دارم که اینگونه زخم می زنم … دلم…
بیشتر بخوانید »