مطالب وبسایت مد وان
-
رمان کاوه
رمان کاوه پارت۵۲
تقریبا یک ساعت تمام از همه اتفاقات برایش نالیدم در نهایت راه حلی جز خر و الاغ و نفهم پیش…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۵۴
با صدای سارا از فکر خارج شد: _ چایی یا قهوه؟ نگاهی به رهام و سپهر انداخت و لب زد:…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
شیرین ترین تلخی پارت ۱۶
چشمهایش را بست حس کرد پشت پلک هایش خیس شده باورش نمیشد این صدای سروش بود! دوباره چشمهایش را باز…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۳۷
رقیه از فرط خشم خودکار را میان مشتش فشرد. به همتا نگاه کرد که همتا با درماندگی چشمانش را بست.…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۵۱
وسط بلوار لایی می کشیدم و سهیل را دقیقا به نقطه جوش می رساندم تا جایی که میخواست خودش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان هرج و مرج پارت 20
پوزخند میزند: – معرکه راه انداختی.. خوبه… همیشه میدونستم زرنگی! لبخند تلخی میزنم و سر تکان میدهم.. – دست پرورده…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۵۳
تمام شب ساعتی سپهر بیدار ماند تا او بخوابد و ساعتی او بیدار ماند تا سپهر بخوابد اما همان زمان…
بیشتر بخوانید » -
شعر
شعر
ای شاهد رسوایی دلدار بده دستم از بوی خوش زلفش می خواره و بد مستم گویید به او اندک لطفی…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۵۲
آرمان لیوانی پر آب کرد و با تکیه بر سینک یک نفس تا ته خورد این روزها تنها خوشحالی اش…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۵۰
کنار سعید روی صندلی نشستم اطلاعاتی زیادی نداد چون هنوز عضو تیم نبودم فقط از اهداف تیم گفت و در…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۳۶
*** استکان را برداشت و چایش را نوشید. چای سرد شده بود. کمی طعم تلخ کافئینش را مزمزه کرد که…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 25
نمیدونست باید چه کنه. فرصت زیادی نداشت و باید تصمیمی جدی میگرفت. پشیمون و عصبی لعنتی به خودش…
بیشتر بخوانید »