#رمان عاشقانه #انتقام خون #رمان آنلاین
-
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۶۴
با همان لبخند جلو میروم و آوینا را از روی سینهاش برمیدارم که نق آرامی میزند گونهاش را میبوسم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۶۳
آوینا را با احتیاط در آغوش میگیرد سکوت عجیبی بر فضا حکم میکند آرمین با چشمانی براق آوینا نگاه میکند…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۶۲
به سمت اتاقش میروم وارد میشوم و درحالی که او را آرام بر روی تختش میگذارم بوسه آرامی بر روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۶۱
آرمان که کنارش بر روی مبل مینشیند خیالم راحت میشود و از جایم بلند میشوم کیفم را به همراه شال…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۶۰
کمی بعد ماشین را داخل پارکینگ پارک میکند قبل از پیاده شدن مرا مخاطب قرار میدهد آرمان_صبر کن بیام درو…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۵۹
سرم را از روی سینه آرمان بلند میکنم و نگاه اشکیام را به چشمانش میدهم چشمانی که حالا پشیمانی دارد…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۵۸
بعد از کمی استراحت در اتاق با صدای زنگ در خانه از اتاق بیرون میروم در چهارچوب در میایستم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۵۷
در آرامترین حالت ممکن لباسهای راحتیام را میپوشم و موهایم را همانطور بر روی شانهام رها میکنم دستم را به…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۵۶
شیر خوردنش که تمام میشود در آغوشم آرام به خواب میرود بوسه آرامی بر گونه نرمش میزنم دکتر او را…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۵۵
مامان و خاله مهتاب را به زحمت به خانه میفرستم اما امیر و آرمین میمانند با قدمهای آرام به سمت…
بیشتر بخوانید »