درام
-
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت بیست و هشت
{سیران} گیج نگاش کردم نکنه اون بازم داشت منو دست می نداخت؟تمام این افکار باعث شد بپرسم: _شوخی که نمی…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت بیست و هفت
با حس کشش دستم به تشر سمتش برگشتم و خشن دستمو از بین پنجه هاش بیرون کشیدم،قاب براق چشماش پر…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رماون یکی بود؛یکی نبود!پارت بیست و شش
آروم از خودم دورش کردم و گفتم: _خب حالا نمی خواد تو به این چیزا فکر کنی عزیزم،برو به مادر…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت بیست و پنج
کمی موهامو نوازش کرد و بعد از چند دقیقهٔ کوتاه ازم فاصله گرفت و گفت: _حالا تصمیمت چیه؟می خوای چیکار…
بیشتر بخوانید » -
رمان کالون
رمان کالون پارت1
بهنام ایزد یکتا (راهنمایی اسم رمان!) • کالون(Kálon): زیبایی ای که فراتر از زیبایی ظاهری است. کلمهٔ “کالون” که ریشه…
بیشتر بخوانید »