رمان غرامت پارت 23
در خودم جمع میشوم جرعت نگاه کرد به او را ندارم، سریع دستانم آن مایه ننگ را چنگ میزند و چمدان را کمی آنطرف تر هول میدهم..
صدایم لرزان و هویدای سِر درون!
-دیدی که نبود برو حالا
نگاهم کمی بالا بردم که به دستاش خورد با آن شتابی که من چمدان هول دادم لباس درون دستانش باز شده بود و تنها بند نازکاش روی نوک انگشتانش بود..
-حالا فهمیدم منظورتو از شلوغ..
صدایاش پر از خندهاست طوری که منتظر یک سوتی از من تا آن لبخندهای سالناش را همراه ردیف دندون هایش به نمایش بگذارد
-یکیام نه چندتا گذاشته..
شروع کرد به ریزریز خندیدن انگشت دستاش را بالا گرفت تاپ ساتنی بود شیری رنگ و با تور کار شده بود
آخ از دست تو زن عمو..
-البته..کاربردیه
لبم را دندون گرفتم، طوری حرف میزد که انگار مهران چندساعت یا چند روز پیش نیست..
تاپ را از دستاش چنگ زدم و پشت سرم قایم کردم..
-چیه؟خوب لباسه دیگه!
کمام نمیآوردم فقط زبانم مانده بود که از شدت خجالت آب شود..
حتما با خودش میگوید دختری که برای یک لباس درآوردن آنقدر کولی بازی در آورد لباس های خواب ردیف کرده!
-حتما فکر کردی با این چندتا تیکه افسار به دستت میدم؟ولی میگم یامور..
جمله اولش حس و حال خجالتم را مثل رنگ و بوی طنز حرف هایش که رفته بود میپراند، بی میل نگاهم را پایین تر از چشمانش متمرکز میکنم..
لبانش کش اومد و کنار چشمانش چین خورده، با لبخند واقعا تغییر میکرد
-قبلاش از خودم میپرسیدی، با رنگ سفید و مشکی حال نمیکنم بیشتر تو طیف قرمز تحریک پذیرم…
مغزم از شدت گرما آب میشود چشمانم قبل از دزدیده شدن از صورتش لبخند عمیقش را شکار میکند..
-اون موقع شاید یه نَمه افسار دادیم دستت …
کمر راست میکند و به سمت در میرود و سایهاش با بسته شدن در غیب میشود…
دلم میخواهد اول زنعمو را در چنگال دستآنم خفه کنم!!!
لباس چندش آور را داخل چمدان میاندازم، دستی به گونهام میکشم نفس های کلافهام را بیرون میدهم..
ده دقیقه ای هست که من داخل اتاقم و زنعمو را مورد عنایت قرار میدهم حتی کنجکاویم باعث نمیشود از حال و هوا بیرون بیآیم..
بیحوصله از بین لباس های افتاده تونیک تقریبا بلندی به رنگ آبی و شلوار راحتی مشکی رنگی برمیدارم ..
اینبار روسری بهتری برمیدارم تا از سُر خوردن چادر در امان باشم
چادر روی ساعد دستم میگذارم …
اگر نگاه مهران تهدید آمیز باشد که سرم کنم وگرنه به صاحباش پس می دهم..
به سمت در رفتم که همزمان در باز شد و فقط سر مهران دست دراز شده اش از لای در بیرون آمد
– بیا این ضدآفتابه، ولی رنگیه..
قصدی برای قفل کردن نگاهش ندارم، کرم را از دستاش میگیرم
-چادرم بده حاج..
قبل از اتمام حرفم تیز میگوید:
بنداز سرت..
چرا درکی ندارد که من توان جمع و جور کردن چادر را ندارم، کلافه زمزمه میکنم:
لباسم که خوبه..
-زود بزن بیا بیرون
خیلی گستاخانه حتی جوابمم را نداد، کرم را با حرص روی گونهام کشیدم و با انداختن چادر از اتاق خارج شدم..
بساط شام را تقریبا پهن کردهبودند..
سفره تقریبا بلندی وسط خانه پهن کرده بودنند، بخاطر نقلی بودن و مبل های سرمهای چیده شده اطراف خانه کمی حال و هوای خانه عزیز را داشت..
-یامور کمک حاج خانوم کن..
سری تکان دادم هنگام قدم برداشتن نگاهم به ریحانه خورد که خیلی طلبکارانه خیرهام بود و مانند صاحبخانه روی صندلی ناهار خوری پا روی پا انداخته بود..
این دختر از عجیبم چیزی فراتر بود!
بالاخره سفره تکمیل شد همه دورش نشستند ، من کنار مهران جا گرفتم و حاج خانوم کنار من
گرچه اشتهایم برای امروز کاملا از بین رفته بود ولی با نگاه های ریحانه به کل رفته بود..
آنقدر حواسم پی نگاه های ریحانه بود که از آن دختر دیگر یادم رفته بود..
او عجیب تر بود آنقدر ناراحت و غمگین بود که چندباری موقع جمع کردن سفره سرش گیج رفت!
به اصرار حاجخانوم البته برای حرصی شدن ریحانه ظرف ها را به آن ها دادم و روی مبل کمی دور تر از مهران جا گرفتم..
بچههااا امروز کنکور دادم🥲
انشالله هر چی دوست داری قبول شی عزیزم
انشالله گلم🥰❤️🔥
آره میدونستم امروز تووستی کنکوردادین ایشالابه خواستت برسی عزیزدلم
ستی چهارشنبه کنکور داده
ایشالله گلم😊
فکرکردم دوستاتون گفتی پنجشنبه به هرحال موفق باشین
سلام پارت جدید ارسال شده
خیلی عالیه ولی کاش یکم پارتها روطولانی میکردی من خیلی رمانت رودوست دارم رمان دیگه ای اگه بخونم واسه گذروندن وقته ولی رمان تو ولیلا ستی روعاشقشونم اگه تونستی طولانی تربذارمرسی❤️
چشم نازی جون از این به بعد طولانی میشه🥰
امروزم پارت داریم؟
تا بتونم میزارم گلم
✨ عالی بود زهرایی 👏🏻👌🏻✨
از تیکههای اولش خوشم اومد..ولی نمیدونم چرا حس خوبی نسبت به این خونواده ندارم ولی خوبه که یامور نترسه و بلده از خودش محافظت کنه خوشم اومد دختر زرنگیه🙃
مرسیگلم🥰
آره ولی زیادی سرکشه🤦🏻♀️😂
راستی کنکورتو دادی خسته نباشی😊
مرسی گلم
ستی هم نیست معلوم نیست کجاست🙄
فک کنم رفته مسافرت
پارت نمیدی عزیز جان دو روزه پارت نیومده
عالی بود الماس جان❤
این مهرانم رو داره هاااااا
ممنون گلم