رمان توت فرنگی من
-
توت فرنگی من پارت 17
Part_17 توت فرنگی من #راوی 35 دقیقه بعد دخترک در اغوش دوستش درون خونه غریبه اشک میریخت؟ باور نکردنی بود…
بیشتر بخوانید » -
توت فرنگی من پارت 16
Part_16 توت فرنگی #( لیا ) ارام به طرف آسانسور حرکت کردم یک دقیقه وایسا من الان کجا اصلا کجا…
بیشتر بخوانید » -
توت فرنگی من پارت 15
Part_15 توت فرنگی من #(ارتا) بالاخره رسیدیم نگهبان با دیدنم به سمتم امد و در ماشین رو باز کرد نگهبان…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 14
Part_14 توت فرنگی من سریع از جاش بلند شد و تتد تند سرش رو تکون داد لیا+نه نه اگ….اگه بابام…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 13
Part_13 توت فرنگی من تو راه بودم که یهو دختری رو دیدم، معلوم بود که حالش خوبی نداشت و چقدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 12
Part_12 توت فرنگی من هوا روشن شده بود معلوم نبود ساعت چند است، یه گوشه کنار جوب کوچه نشست و…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 11
Part_11 توت فرنگی من امد که جواب نفس را بدهد که گوشی شارژ تمام کرد لیا+اععع گوه توش من اصلا…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 10
Part_10 توت فرنگی من از موهایش گرفت و بی توجه به تقلا های لیا ان را کشان کشان به سمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 9
Part_9 توت فرنگی من پدرم_این چیه؟ لیا+مگ…. مگه چیه؟ با کمی ترس لب زد پدرم_چییییی تازه میگی چیه پدرش اینو…
بیشتر بخوانید » -
رمان توت فرنگی من پارت 8
part_8 توت فرنگی من ارشام گوشیش رو برداشت و به یه شماره زنگ زد چند ثانیه بعد گوشی دلوین زنگ…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2