مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۵
4.7 (69) – آرّام! دو هفته میشد که حرصی صدا زدن هایش را نشنیده ام؟ – آرام میگه نمی خواد…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۳۰
4.5 (52) یا سید علاالدین … چه شد؟ سرفه ی بدی دچارم می شود … خدا کند این میان خفه…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۱
4.7 (50) در طول آن نامزدی هر چه رخ داد یک طرف، ماه پایانیاش هم یک طرف. غول آخر بود،…
بیشتر بخوانید » -
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۱۰
4.6 (38) # پارت ۱۰ ( سروش) درخانه را باز کردم و او را به داخل هل دادم. روی زمین…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان چشمهای لال پارت ۵
4.8 (20) مچ دستم را اسیر کرد و مرا با خود کشاند. تنم هم از غم سنگین شده بود و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۰۴
4.6 (70) ولم کن هایش گواهی می دهند ... خود آرام است لب های سردار به دو طرف کشیده می…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۲۹
4.3 (58) آشوب: خاله صغری سینی چای را از میانمان بر میدارد و نزدیک تر می شود … من همچنان…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ ظلمت
رمان پرتویِ ظلمت پارت ۱۷
4.9 (15) بخاطر همکاران کودک صفتش، او بازخواست می شد! تا الان فکر می کرد کسی از معضلات مسخره شرکت…
بیشتر بخوانید » -
دلنوشته
🤍مرور🖤
3.7 (7) خیلی این آهنگ رو دوست دارم بچه ها و قشنگ حس و حال این روزای منو میگه 🙁🥺💕.…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۰
4.5 (63) روز قبل چیزی بین و آرمان پیش آمد. اتفاقی ناجور و نامناسب و از آن موقع با خودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ ظلمت
رمان پرتویِ ظلمت پارت ۱۶
5 (17) حسین که رفت، او با محمد مجنون ماند. مغزش در همین چند دقیقه که به بیمارستان رفت، تاب…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان چشمهای لال پارت ۴
4.7 (26) «زمان حال» «طنین» با وحشت جلو رفتم. مکث کردم و چشمانم را به جنازهی روبهرویم دوختم. نمیدانستم چه…
بیشتر بخوانید »