مطالب وبسایت مد وان
-
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 5
4.1 (66) خنده شیطانی کردم خم شدم تو کمد از بین لباس خوابا باز ترینشو برداشتم تنم کردم موهامو باز…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 12
4.3 (45) رفتم حمام و بعدشم آماده شدم بخوابم. خیلی خسته بودم و سریع خوابم برد. نصفه شب به خاطر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 11
4.3 (49) مداد ارغوانی رو گذاشتم بین دندونام. نگاه میکرد و این برام خوش آیند نبود. +نمیدونم. وقتش نیست برم؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 4
4.6 (54) با آلارم گوشی چشامو باز کردم نگاهی به ساعت کردم ۵ بود حولمو برداشتم یک راست سمت حموم رفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 3
4.6 (55) _ متاسفم نفهمیدم تو هم مثل بقیه هستی همین امشب میرم فکر کردی میمونم منت خونتو میکشم یا…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 10
4.2 (48) از سرویس اومدم بیرون و رفتم طبقه پایین _باید برات خدمتکار استخدام کنم. +خودت تنهایی این میزو آماده…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 2
4.1 (56) با چشمای به خون نشسته محکم هولم داد اون طرف که سرم خورد به شیشه افتادم رو صندلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part.1
4.4 (58) موهامو با کش محکم بالا بستم گره حولمو باز کردم روبه روی آینه ایستادم بدنم هوش از همه…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۷۷
4.5 (20) از پله محضر پایین می آیند و سوار ماشین می شوند. سنگینی این مدت از دوشش برداشته شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 9
4.3 (63) با اخم نگاهم کرد و جدی گفت: _چیشده دلسا، گریه کردی؟ خیلی جدی داشت تو چشمام نگاه میکرد.حالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۴
4.5 (29) دخترکم خود را به سمتم میکشد و با دستان کوچکش سعی میکند اشکهایم را پاک کند آوینا_ماما….دره نه…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۳
4.3 (36) دستانم به طرز عجیبی میلرزند و حتی نمیتوانم آوینا را درست بغل بگیرم کلید را درون قفل رها…
بیشتر بخوانید »