مطالب وبسایت مد وان
-
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۹
4.3 (60) با صدا زدن دی آشوب سریع از فکر و خیال خارج می شوم و از مطبخ بیرون می…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۸۲
4.5 (62) باید همین الان سردار را خبردار کنم به سرعت از جا بلند می شوم و روپوشم را در…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 50
4.4 (45) بدون هیچ فکری از ماشین پیاده شدم و به سمت دانیال دویدم. جلوی ماشین افتاده بود و شونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۸
4.3 (48) آشوب: سینیِ چایی را روی فرش دست بافی که دسترنج خودم است می گذارم و می نشینم کنار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۸۱
4.4 (61) آرام: – شکوه … عزیزم … خوشکلم … اونجا خطرناکه باید از اونجا بری … بهت میگم اومدن…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۷
4.3 (55) مرد ابروهایش بالا می رود … اسم قشنگی است … خیلی قشنگ آشوب سر به زیر انداخته اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۸۰
4.1 (63) سردار برای اولین بار بعد از ده سال می ترسد فکرش کاملا بهم ریخته … ساحل را از…
بیشتر بخوانید » -
رمان سیب سرخ حوا
رمان سیب سرخ حوا «پارت11»
4.4 (57) صبح زود از خواب بیدار شدم. ساعت ۷بود.طلعت خانم صبحانه رو آماده کرده بود.من فقط کره و مربای…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۶
4.3 (59) با گریه برایش توضیح می دهم – شاهرخ شالُمِ کشید … سیم سیم(بهم) دی آشوب دست دورم حلقه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۷۹
4.4 (61) ساحل سعی می کند کمتر زار بزند و سلیم چپ چپ نگاهش می کند حتی اوهم ساحل را…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۴۲
4.5 (62) بعد از امامزاده رفتیم دور بزنیم. پرسید: «دوست داری امروز چیکار کنی؟» اولین چیزی که به ذهنم رسید…
بیشتر بخوانید » -
رمان قَراوُل
رمان قَراوُل پارت ۵
4.2 (51) راوی: پیپ گران قیمتش را میان لب هایش قرار می دهد … یک دود خوش بو بیرون می…
بیشتر بخوانید »