مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۲
– انگشتت بیس چار ساعت روی شماره کوفتی من می لغزه … بی کارم من؟ شاخک هایم تیز می شود…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 15
درو قفل کردم که یه وقتی نیاد داخل. لباسمو پوشیدم و رفتم پشت میز آرایش تا موهامو درست کنم. پاشا…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 14
لبخند ناراحتی زدم و یکم چای خوردم تا شاید اینطوری بغض تو گلومو قورت بدم. _دلسا جان چقدر این سفره…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۱
روی نوک پا … بدون سر و صدا پشت سرش حرکت می کنم این حیوان به ظاهر دست آموز حقیقتا…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 7
+میدونم خیلی دوست داری باهام وقت بگذرونی.. ولی نمیخوای پیاده شی بعد وقت بگذرونیم؟ گیج نگاهش کردم خیره بیرون شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 6
لباسشو ول کردم با اعصبانیت زل زد بهم دستشو مشت کرد پوزخندی زدم نزدیک تر شدم بهش _که شوهرتم…؟ که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 13
بعد از صرف شام ظرفای کثیفو چیدیم داخل ماشین ظرفشویی و بعدش من رفتم آماده شدم که بریم بیرون. از…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 5
خنده شیطانی کردم خم شدم تو کمد از بین لباس خوابا باز ترینشو برداشتم تنم کردم موهامو باز کردم دورم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 12
رفتم حمام و بعدشم آماده شدم بخوابم. خیلی خسته بودم و سریع خوابم برد. نصفه شب به خاطر احساس تشنگی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 11
مداد ارغوانی رو گذاشتم بین دندونام. نگاه میکرد و این برام خوش آیند نبود. +نمیدونم. وقتش نیست برم؟ -یعنی خداحافظی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 4
با آلارم گوشی چشامو باز کردم نگاهی به ساعت کردم ۵ بود حولمو برداشتم یک راست سمت حموم رفتم بعد از…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 3
_ متاسفم نفهمیدم تو هم مثل بقیه هستی همین امشب میرم فکر کردی میمونم منت خونتو میکشم یا به چرندیاتت…
بیشتر بخوانید »