مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 10
از سرویس اومدم بیرون و رفتم طبقه پایین _باید برات خدمتکار استخدام کنم. +خودت تنهایی این میزو آماده کردی؟ ظرف…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 2
با چشمای به خون نشسته محکم هولم داد اون طرف که سرم خورد به شیشه افتادم رو صندلی امیرو از…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part.1
موهامو با کش محکم بالا بستم گره حولمو باز کردم روبه روی آینه ایستادم بدنم هوش از همه میبرد شورت…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۷۷
از پله محضر پایین می آیند و سوار ماشین می شوند. سنگینی این مدت از دوشش برداشته شده بود. سوئیچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 9
با اخم نگاهم کرد و جدی گفت: _چیشده دلسا، گریه کردی؟ خیلی جدی داشت تو چشمام نگاه میکرد.حالا باید چیکار…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۴
دخترکم خود را به سمتم میکشد و با دستان کوچکش سعی میکند اشکهایم را پاک کند آوینا_ماما….دره نه دست کوچکش…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۳
دستانم به طرز عجیبی میلرزند و حتی نمیتوانم آوینا را درست بغل بگیرم کلید را درون قفل رها میکنم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 8
کلافه و با بغض بلند شدم برم سمت اتاقم که آرایشمو پاک کنم که نگهبان اومد در زد. _سلام خانم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 7
کل شب خوابم نبرد، تا صبح داشتم به پاشا فکر میکردم، آخرشم کلافه شدم و رفتم حمام که ذهنمو ازش…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۲
صدایش اینبار کمی کلافه است زمانی که میگوید آرمین_نه شرکتم چیشده آرمان……….اتفاقی افتاده؟ درحالی که به سمت پنجره میروم آرام…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۷۱
جلو میروم و کنار آرمان میایستم نگاهم را به چهره بغض کرده دخترکم میدهم دستهایم را به سمتش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 6
+بریم منم کارم تموم شده. تا زدیم بیرون هر دوتامون هم زمان گفتیم آخیش. _دختره چی تو خودش دیده. +خوبی…
بیشتر بخوانید »