مطالب وبسایت مد وان
-
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۲۱
4.5 (40) # پارت ۲۱ ( جانان) چشم هایم را که باز کردم نگاهم به دستگاهی افتاد که ضربان قلبم…
بیشتر بخوانید » -
رمان یادگارهای کبود
رمان یادگارهای کبود پارت ۲۰
4.3 (32) #81 *** تا دمدمهای صبح اشک ریخت و غصه خورد. حس بیارزشی سراسر وجودش را گرفت. اینکه از…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۸
4.5 (73) آرام: احساس سرما می کنم درون اتاقی که شوفاژش تا ته باز است … خوش نیستم … معده…
بیشتر بخوانید » -
رمان از مصدر ستودن
از مصدر ستودن پارت 3
4.1 (35) پارت 3= خجالت نمیکشین تو این سن لامصبا شما دو تا خواهرین یکیتون 20 ساله یکی 26 ساله…
بیشتر بخوانید » -
رمان یادگارهای کبود
رمان یادگارهای کبود پارت ۱۹
4.1 (31) در شب عروسی از بس که توی حال خودش بود متوجهی اعضای فامیل حسام نشد. خانعمو کمی خوفناک…
بیشتر بخوانید » -
رمان از مصدر ستودن
از مصدر ستودن پارت 2
4.3 (38) پارت 2=دهنا همه باز مونده بود مگه این یارو چقد سن داره؟ همون موقع جوادی یکی از پسرای…
بیشتر بخوانید » -
رمان از مصدر ستودن
رمان از مصدر ستودن پارت 1
4.5 (36) پارت 1=با صدای مامان مهی یه غلتی زدم و دوباره صدام زد مگه نمیخواستی بری حمام دیر میشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۲۷
4.6 (68) – آرام تو پد نداری به من بدی؟ … تموم کر… نگاهش به آرامی که دست به دیوار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 56
4.1 (35) با پشت دستم اشکامو پاک کردم و گفتم: +امیر پاشا. می خوام اسمشو بزارم امیر پاشا از شنیدن…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویرانه های یک شهر
رمان ویرانه های یک شهر پارت 4
4.7 (9) فصل چهارم: گردنبند قلبی شکل آرش هم آوازان بهار، اثاثش را در سرزمین چیده و کاملا در آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان یادگارهای کبود
رمان یادگارهای کبود پارت ۱۸
4.5 (25) #72 حرصش را در سی*ن*ه مخفی کرد و چنگال را پر غیض، از مقابل چشمان خندانش گرفت. هیچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان صندلی های مقدس
صندلی های مقدس پارت پنجم
4.6 (11) بخش سوم: سایهای در قصر نگاهم روی راهی که رفته بود خشک مانده بود، اما درونم غوغایی برپا…
بیشتر بخوانید »