مطالب وبسایت مد وان
-
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۱۵
4.5 (41) # پارت ۱۵ ( جانان) از ماشین پیاده شدم و کلاه بارانیام را روی سرم کشیدم. باران شدت…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۸
4.6 (55) پیازهای خرد شده را ریختم در روغن داغ. غوغایی به پا شد. دور ایستادم و با احتیاط هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان چشمهای لال پارت 9
4.8 (21) یک آن دلم هوری ریخت. خدای من! صدای خودش بود؟ آن صدای بمی که همیشهی خدا شوخطبعی درش…
بیشتر بخوانید » -
رمان یادگارهای کبود
رمان یادگارهای کبود پارت ۷
4.2 (20) به اتاق که رسید سریع شمارهاش را گرفت؛ تا باور نمیکرد و صدایش را نمیشنید آرام نمیگرفت. اول…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۱۲
4.6 (65) طلا استکان دیگری پر می کند و لبخند زیبایی به صورتم می پاشد – خودت می دونی همیشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان او خدایم بود
رمان او خدایم بود پارت ۱۴
4.3 (42) # پارت ۱۴ (سروش) در را باز کردم و وارد اتاق شدم روی تخت نشسته بود و نگاهش…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۷
4.6 (60) بیست و هشت اسفند بود، بیست و شش ساعت مانده تا تحویل سال. در قفل ترین ترافیک ممکن،…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشمهای لال
رمان چشمهای لال پارت 8
4.7 (20) سرعتم را کم کردم؛ به کوچه رسیده بودم. کوچهی درندشتی که فقط نور تیر چراغ برق روشنش کرده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۱۱۱
4.7 (52) گویی درون تنم کوره روشن کرده باشند … این صدا … شبیه آراز نیست … کپیِ برابر اصلش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 55
4.6 (28) نمیدونستم این آدم راست میگه یا نه. فقط یکم خیالم راحت بود که با خانوادمم. هیچ چاره ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان یادگارهای کبود
رمان یادگارهای کبود پارت ۶
4.4 (15) *** پوست دور ناخنش را به دندان گرفت. در دلش داشتند رخت میشستند. پشت میز تحریرش نشست تا…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶۶
4.7 (55) ایستاده بودم پشت در و به مکالمات آن سو گوش میدادم. دخترها زنگ زده بودند به پدرشان. سایه:…
بیشتر بخوانید »