درام
-
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۵( ویژه)
باسلام خدمت تمام عزیزانی که این رو رمان دنبال میکنن♡ اول از هر چیزی من یه عذر خواهی بدکارم به…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕70✿
════════════════ دخترک تیک عصبی گرفته بود و تمام بدنش میلرزید،صورتش سرخ شده و مدام اشک از چشمانش جاری میشد،بعدازگذشت6سال داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۴
حامد سه ساعت گذشته بود و من هنوز پشت این در شیشه ای چشم انتظار دختری بودم که خندههاش زیباترین…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۳
حامد : نمیدونم این چندمین بار بود که شمارشو میگرفتم ولی جواب نمیداد، خیلی عصبی بودم بیش از ده بار…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۲ (هیجانی)
تموم تلاشم رو کردم که یکم نفس بکشم ولی دردی که توی تنم پیچیده بود و خونی که بی وقفه…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿70تا𝒑𝒂𝒓𝒕66✿
════════════════ (سوم شخص) بدجورحالش بهم ریخته بود،هیچکس دردش را درک نمیکرد و چون نمیخواست درد واقعیت نبود تورا بپذیرد به…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿65تا𝒑𝒂𝒓𝒕61✿
════════════════ خانه که رفت باهمان اعصاب خرابش بامادر دعوایی راه انداخت و سمت اتاق رفت و دررا بهم کوبید… گوشیاش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿60تا𝒑𝒂𝒓𝒕56✿
════════════════ ساتیا- چقدر این پسر دروغگوئه سارن- همینو بگو…خب همینو میخواستمبگم بهت نتونستم صبرکنم نا ببینمت ساتیا- مرسی،وای باورم نمیشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿55تا𝒑𝒂𝒓𝒕51✿
════════════════ مانیا- وای امشب عروسی باید بریم بعد درسم دارم نمیدونم برم،نرم،چیکار کنم!آخه بخدا الان ساعت6 عصر چجوری حاضربشم! ساتیا-…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿50تا𝒑𝒂𝒓𝒕46✿
════════════════ همیشه این لحظه را در رویاهایش میدید،و حالا سورن دقیقا جلوی دوربین ایستاده بود… مانیاد- بله؟ سورن- ببخشید میشه…
بیشتر بخوانید »