درام
-
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕𝟹✿
════════════════ 《فلش بک ب گذشته》 ارلین-بیا بیرون دیگه دختر ساتیا-بیام چیکارکنم؟آخه همشون پسرن!کلی پسر همسنمون اون بیرونن،میدونی ک تا اونا…
بیشتر بخوانید » -
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕𝟸✿
════════════════ آراد-حالا منو نگاه! سرش را پایین انداخت و بعدازچند ثانیه ب آراد زل زد… آراد-بیا من میگم فقط با…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت2
سفارش هامون رسید. برخلاف خیلی ها که موقع ناراحتی اشتهایی به خوردن ندارن من موقع ناراحتی اشتهام چندین برابر میشه،…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕𝟷✿
════════════════ به نام خدایی که هرگز مرا با توندید… آراد-هی!وقتی نگاش کردی چشات برق زد کلک! خندهای میکند و با…
بیشتر بخوانید » -
رمان گذر از رنج ها
رمان گذر از رنجها پارت1
توی کافهی دنج همیشگیمون نشستهام، قهوه ای که سفارش داده بودم سرد و بد مزه شده…مثل همیشه دیر کرده… میدونستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دِژَم
رمان دِژَم پارت ۳ و ۴
ܒِژَܩـ🥀ـܢ C᭄ ࡅ࡙ߺ߲رܝ࡙ߺࡄߊ ܩرߊܒܨ: . . ……………………✾⃟🥀𝕯𝖊𝖏𝖍𝖆𝖒…………………… …………….#Part_3………….. اما انگار دیگر عادت کرده بودم. زخم ها که زیاد شوند همین…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت سی و یک
همه بلند شدن برای بدرقه کردن،در همین حال بود که بشرا خودش و جلوی هاوش انداخت،هاوش لبخندی زد و پیش…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!یه دلجویی
سلام عزیزای دلم،امیدوارم هر جا که هستید شاد و تندرست باشید،یه مشکلاتی طی این چند برام پیش اومده و یه…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت سی ام
با نوک انگشتام چونم و لمس کردم و متفکر نگاش کردم،دبی؟خارج کشور!دور از مادری که هم عاشقشم هم در حد…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
رمان یکی بود؛یکی نبود!پارت بیست و نه
با لبخند وارد سالن شدم و افراد و از چشم گذروندم،پدر و مادر هاوش رو مبل دونفری کنار هم نشسته…
بیشتر بخوانید »