رمان رئیس جذاب من
-
رئیس جذاب من پارت ۳۴
توی حموم بودم و با بی حالی و لرز، سعی میکردم کارامو انجام بدم که یکی چند تقه به در…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۳
_بابا تو که هر شب بیرونی ازت خواسته بودم امروز و بمونی خونه. … باشه مراقب خودت باش. _فتانه جان…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۲
(آراد) با شنیدن حرفاش چشمام چهار تا شده بود. خیلی مشکوکه صد در صد میخواد حالگیری کنه الکی انقدر قربون…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۱
وقتی رسیدم به هتل داشت با دوتا از خدمه ها بحث میکرد. توی این هتل مجلل، شایان یک عالمه مسئولیت…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۰
کلا مشکل خودمو فراموش کرده بودم اتوسا با خواهرم واسم هیچ فرقی نداشت. باورم نشد وقتی سروش گفت نامزدش زدتش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۹
هر چی لباس داشتم و نداشتم ریختم توی دوتا ساک بزرگ و فوری از اتاق خارج شدم. …
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۸
_الووو جانم مامان!؟ _کمند دخترم خوبی!؟میگم تو از آراد خبر نداری !؟ _چطور مگه!؟ _اخ مادرشوهر و پدر شوهرت…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من پارت ۲۷
سرم گیج میرفت احتیاج به مسکن داشتم و احساس ضعف میکردم. موهامو همونطور شلخته از پشت محکم بستم. یه…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۲۶
طبق معمول دخترا ریخته بودن توی مغازه ها و درو میکردن. پسراام پایه منم مثل همیشه واستاده بودم نگاه میکردم…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۲۵
(آراد) ماری احمق اومد توی جشنمو همه ی اعصابمو بهم ریخت. اون روز وقتی یاد بلایی که سرم اورد افتادم…
بیشتر بخوانید »