رمان رئیس جذاب من
-
رئیس جذاب من پارت آخر
فوری نبضشو گرفتم هنوز میزد این نشونه ی خیلی خوبی بود. ولی تنش داشت یخ میزد. لحظه ای چشمامو باز…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۴۲
مزایده شروع شدو هر کس با کارتایی که دستش داشت یه قیمت بالاتر روی قیمت قبلی پیشنهاد میکرد. فرهاد بهم…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۴۱
(کمند) داشتم رو اسفالت خیابون میدویدم .هوا بارونی بود و تاریک. انقدر دویدم و حق زدم که قفسه ی سینم…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۴۰
وقتی برگشتیم به اتاق جناب سرهنگ با روی باز و آرامش منو دعوت به نشستن کرد. _شما که اینارو میدونید…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۹
پامو که گذاشتم توی هتل از پشت درو چند قفله کردمو از چشمی چک کردم تا کسی پشت در نباشه.…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۸
_واااااای کمند جوووووووونم. _واااای عشششق یکی یک دونم. … دوتایی همو طوری بغل کرده بودیم و چپ و راست میشدیم…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۷
(کمند) داشتیم با فرهاد میرفتیم شرکت یه جلسه ی فوری داشت. بیرون منتظر بود تا من برسم. رسیدم نزدیک ماشین…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۶
روز اول کاریم بود و حسابی خسته شده بودم کلی پرونده جا به جا کردمو یه عالمه برگه کپی کردم.…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۵
(فرهاد) عه عه عه مامان مارو باش… نه گذاشت نه برداشت این تیکه رو گذاشت پیش من رفت. بابا کارکنان…
بیشتر بخوانید » -
رئیس جذاب من پارت ۳۴
توی حموم بودم و با بی حالی و لرز، سعی میکردم کارامو انجام بدم که یکی چند تقه به در…
بیشتر بخوانید »