رمان کوچه باغ
-
رمان کوچهباغ پارت ۱۴
کش موهایش را باز کرد و خودش را روی تخت انداخت ، … با صدای زنگ گوشی پیامش ابرویش بالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۱۳
_ولم کن.. .. صدایش را خودش به زور شنید چه رسد به مرد روبرویش رهایش که نکرد هیچ فشاری بهش…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۱۲
تا خود صبح فقط سرجایش غلت زد حضور امیرعلی و رفتارهایش در این چند روز حسابی اعصابش را بهم ریخته…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۱۱
دیگر طاقت شنیدن نداشت حقیقت تلخ همه جا جلوی چشمش بود و او حالا خسته بود خستهتر از…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۱۰
خوبی ویلایشان این بود که هم اتاق زیاد داشت هم هر کدام یک سرویس مجزا داشتن تصمیم داشت یک تیپ…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۹
* سخنی با مخاطب با سلام به عنوان یه نویسنده حمایت و دلگرمیهاتون باعث میشه با انرژی به کارم ادامه…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچه باغ پارت ۸
آهنگ ملایمی در سالن پخش بود و خدمه ها مشغول پذیرایی بودن در گوشهترین جای سالن ایستاد همیشه از شلوغی…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۷
امروز نتیجه زحماتش را میدید بالاخره بعد از چندین ماه تلاش پایان نامهاش را درست کرده بود و حالا دنبال…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچهباغ پارت ۶
اگر بگوید خوشحال نشد دروغ گفته بود با شادی از گردن مادرش آویزان شد _راست میگی مامان….بگو جون من ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان کوچه باغ پارت ۵
باز چه از جانش میخواستن او که دیوانه نبود همه میدانستن دردش چیست با این رفتن و آمدن ها دردی…
بیشتر بخوانید »
- 1
- 2