مطالب وبسایت مد وان
-
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۵
4.8 (9) با تابش نور افتاب به صورتم چشمامو باز کردم یاد موقعیتی که توش بودم افتادم و فوری نگاهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
رمان مروارید فیروزه ای پارت 3
3.1 (9) « مروارید فیـروزهاے » #پارت_سوم صفحه ای دیگر از کتاب را ورق زدم و گاز دیگری از سیبی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مروارید فیروزه ای
رمان مروارید فیروزه ای پارت 2
3.1 (9) « مروارید فیـروزهاے » #پارت_دوم مردی که در جواب آن همه محبت و عشق پاکش با بیرحمیِ تمام…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت هفتم
3 (5) پارت هفتم بعد دقایقی آرشا در حالی که با گوشی صحبت میکرد وارد هال شد آرشا:باشه قربونت برم…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت10
4 (1) اصلا لال شدم،ویلیام داشت با اون چشمای خوشگلش با اون لبخند نازش نگام میکرد الهی قربونش برممممممم هیچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۴
4.6 (14) _وااای خااک تو سرررم مامانم چیشده!؟ خانم توورخدا راستشو بگید. _باور کن خوبه دخترم بیایی بیمارستان خودت میبینی.…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت9
0 (0) یاد یه چیزی افتادم…نمیدونم گفته بودم یا نه اما لیزا ویلیام رو دوست داشت اسکات هم اینو میدونست…”یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای تو پارت ششم
4.3 (4) پارت ششم گفتم: بزار اینطوری شروع کنیم آرشا هستم و میشه گفت مسبب این حال الانت … ♡هانا♡…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۳
4.9 (7) توی راه برگشت آراد هیچ حرفی نزد .کلا توی فکر بود. منم چیزی نگفتم تصمیم گرفتم خیلی تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت8
0 (0) مایکل=الیزابت خانم -… مایکل=هی باتوام! من=عه نه بابا فک کردم بااون آقا روبروییهای زد زیر خنده من=کووووووووفت مایکل=بیا…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای توپارت پنجم
2.3 (3) پارت پنجم چراغها رو روشن کردم و خودمو به روی نزدیکترین مبل انداختم و چشامو بستم نمیدونم چقدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای توپارت چهارم
3.7 (3) پارت چهارم ☆آرشا☆ مامان قربون اون چشات برم تروخدا گریه نکن مامان●چطور میتونم گریه نکنم عزیزم بیا برگرد…
بیشتر بخوانید »