مطالب وبسایت مد وان
-
رمان راغب
رمان راغب پارت 5
4.3 (35) روشنایی خیرهکنندهی لوستر آویزان شده از سقف سفید رنگ تالار ویلا، کور کننده بود. الماسهای آویزان شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۷
4.4 (41) روی پله های حیاط نشسته بودم. کوله پشتی کنارم بود و گوشی ام هم رویش قرار داشت.…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۸
4.3 (56) – تو مایملک منی آرام … مال کی هستی بی همه چیز؟ دستم بی اختیار دور گردن عضلانی…
بیشتر بخوانید » -
رمان راغب
رمان راغب پارت 4
4.3 (27) دست لرزان و بلورین دخترک روی مچ دست ظالمش قرار گرفت. بر خود لعنتی فرستاد و چانهی دخترک…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۷۳
4.5 (13) سه روز بعد*** سه روز از سرسنگین بودن من با پدرم گذشته بود و انگار نه انگار که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 37
4.4 (46) با صدای آرایشگر به خودم اومدم: -مطمئنی که آرایشت رو دوست داری؟ آخه برای یه عروس خانم کمه.…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۶
4.5 (36) پونزده تا دختر نه تا یازده ساله در کلاس نشسته بودند. آهنگ شادی پخش میشد، بچهها گوش میدادند…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۷
4.5 (54) نمی دانم چرا کنار او ژن لوس بودنم مدام بیان میشود؟! – اعتماد به نفست بالاست دکتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان راغب
رمان راغب پارت 3
3.8 (28) مانند سیندرلا کفپوشهای سیاه رنگ را تا اتاقش طی میکردم. سمت راست و چپ راهرو چندین اتاق با…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۵
4.2 (34) فرداد چند روز بعد به خانه برگشت. من در یک آموزشگاه، زبان تدریس میکردم. مدت زیادی نبود…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۳۶
4.5 (53) آرام: با آواز زیر لب مانتو و شلوار مشکی رنگ اداری را تن می زنم ما دکتر ها…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۳۵
4.4 (69) نمی داند اثر مستی است یا سرعت زیاد که ماشین انگار دارد پرواز می کند یک مسیر ……
بیشتر بخوانید »