مطالب وبسایت مد وان
-
رمان من بیگناهم
من بیگناهم پارت 2
یعنی میشد که انقدر طعنه های مردمو نشنوم میشد که دستم تو جیب خودم باشه و بهم احترام بگذارند انرژی…
بیشتر بخوانید » -
رمان سمبل تاریکی
رمان سمبل تاریکی پارت بیست و چهارم
ولوو رو که زیر درخت دیدم، دندونهام به روی هم فشرده شد. با غیظ ماشین رو سرجاش پارک کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت بیست و چهارم
با کلی مکافات توانست اجازه را بگیرد. با احتیاط دستگیره را پایین داد و به داخل اتاق سرک کشید. چشمش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕45✿
════════════════ سایدا- خدالعنتش کنه که به یه بچهی۱۷ساله هم رحم نمیکنه،خودش بچگی ازدواج کرده میخواد این بلاروسر توام بیاره،میخواد زحمتِ…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هشتاد ویکم
ماشین روشن شد و او بار دیگر فریاد زد. _آقا نرو…..خواهش میکنم وایسا! همان لحظه صاحب مغازه بیرون آمد…..مثل اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه part3
ساعت به دو و نیم رسید بود و به غیر منو متین و کیا کسی نبود کیا _ فروختی؟ _…
بیشتر بخوانید » -
رمان رویای من
⸾رَِوَِﻳَِاَِےَِ ﻣَِنَِ⸾ ✿𝒑𝒂𝒓𝒕44✿
════════════════ سورن- کارای خونه رو انداختن رودوش من! مانیا- نیام جات کارارو بکنم؟ سورن- نه مرسی…نمیاین داخل؟ مانیا،ساتیا- مرسی پسرک…
بیشتر بخوانید » -
رمان چشم های وحشی
رمان چشم های وحشی پارت 68 ( پایانی)
# پارت بطری آب را روی سنگ ریختم و دسته گلی که خریده بودم را شروع به پر پر کردن…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو
رمان بخاطر تو پارت 76 خیلیی هیجانیی
…. (دلارام) در اتاقی حبس شده ام…تنها…گفتند برای اینکه قاتل به شخص دیگری آسیب نزند شب های آخر اورا در…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانتpart1
رمان در پرتویِ چشمانت رمان در پرتویِ چشمانت : مامان _ آتوسااااا آتوسا کری دختر؟ عینک را بالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان هناس مستر
هناس مستر(پارت دوم)
دستامو دو طرف صورتش گذاشتمو سرشو از بغلم بیرون آوردم، همونطور که اشکاشو پاک میکردم گفتم: _الهی من پیش مرگت…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو
رمان بخاطر تو پارت 75
آرش با خارج شدن پرهام منم پشت سرش رفتم داشت میرفت که دستش رو کشیدم _پرهام. به سمتم برمیگرده و…
بیشتر بخوانید »