رمان من بی‌گناهم

من بی‌گناهم پارت 2

4.5
(22)

یعنی میشد که انقدر طعنه های مردمو نشنوم میشد که دستم تو جیب خودم باشه و بهم احترام بگذارند

انرژی منفی های اطرافمو پس زدم و صفره رو برداشتم به سمت پذیرایی رفتم

مطمئن بودم مادرم میتونست حاج بابا رو راضی کنه
پدرم بدون تکرار جمله ای دوستت دارم. بدون قربان صدقه رفت های گاه و بی گاهش و بدون هیچگونه کادو و گلی
مادرم را بی ریا دوست داشت از همان دوست داشتن هایی که بوی دروغ و کلک نمیداد آری پدرم مردی بود با عقیده ای بع ظاهر مذهبی اما مادرم را میپرستید و دم نمی زد گویا قسم خورده بودند فقط چشمهایشان گویای حرف های بینشان باشد

با همین فکر ها صفره را پهن میکردم که صدای حاج بابا میخکوبم کرد

یا الله گویان وارد پذیرایی شد

+سلام علیکم

_سلام حاج بابا خوش اومدین خسته نباشین

+مادرت کجاست دختر

_تو اشپزخونه هستن دارن ناهار رو اماده میکنن

+خوبه تا من دستو صورتمو میشورم صفره اماده باشه

_باشع

دلخور از برخورد سرد پدرم
و دلخور از روزگاری که میگذراندم، و اجازه ام دست کسانی بودکه برایشان مهم نبودم
دلخورم. آری دلخورم از پدرم که صدای مرا نمیشنود درد مرا نمی فهمد و فقط پسران ناز پرورده ای خود را دوست داشت
اجازه ای من جز خودم دسته همه بود
همه برایم می بریدند و میدوختند و در آخر تنم میکردن بدون اینکه نظرم را بخاهند

با صدای مادرم افکار منفی ام را پس میزنم و وارد اشپز خانه میشوم

_بله مامان

+بیا این. دیس برنج ها رو ببر بزار صفره بعدم داداشتو صدا کن بیاد ناهار

ظرف برنج را یکی پس از دیگری در صفره قرار میدهم و آرام ارام به سمت اتاق برادرم میروم تقه ای به در مبزنمکه صدایش بلند میشود

+بیا تو

_سلام داداش مامان گغت بیاید ناهار

+باشه الان میام

در را به ارامی میبندم و پناه میبرم به اتاق کوچک خودم پناهگاه خستگی و بی کسی هایم و شاهد گریه های بی وقفه ای من این دیوار ها و و پنجره بود

شالم را جنگ میزنم و موهای حنا گذاشته ای قرمزم را آزادانه دورم رها میکنم

تا به خود بیایم گریه امانم را بریده بود و صورتم را اشک های شور بد مزه نوازش میکرد

بلند میشوم و جلوی آینه ای قدی اتاقم می ایستم

دختری با موهای بلند قرمز و ظاهری زیبا بودم چشم و ابرو مشکی وبینی کوچک قلمی و لب های کوچک چهره ای زیبا برایم ساخته بود

به خودم فکر میکنم این سالها خوب دوام اورده ام خانواده ای مذهبی که اب خوردن دختر را هم اشتباه مبدانستند
من منکر دین و ایمان نبودم اما هر چیزی حدی داشت و نیاز به افراط نبود
من دختری چادری و تا حد در امکان وظایف شرعی ام را انجام می دادم اما افراط نمیکردم

صدای برادرم سهیل توجهم را جلب میکند

+گلسا کجاست مامان

_حتما تو اتاقشه پسرم الان میاد

صدایم میزند

+گلسا

دلم میریزد خدایا اتفاقی افتاده

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 22

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
30 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رها نوجامه
رها نوجامه
5 ماه قبل

سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیز
رها نوجامه هستم نویسنده رمان من بیگناهم تشکر میکنم بابت نظرات زیباتون واقعا باعث دلگرمی و قوت قلبه

لیلا ✍️
پاسخ به  رها نوجامه
5 ماه قبل

خوشبختم از آشناییت قلم دلنشین و قوی داری تو همه عرصه‌های زندگیت موفق باشی

𝑖𝑟𝑒𝑛𝑒 ‌
5 ماه قبل

اولینننن
خسته نباشی قشنگ بود🥰❤️

لیلا ✍️
5 ماه قبل

قلمت مانا😍👏🏻فقط کنار جمله باید این علامت باشه👈🏻_ بقیه علامتها درست نیست گذاشته بشه

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

بنا به سلیقه بله گاهاً خیلی‌ها از دو نقطه هم استفاده میکنند اما منظورم نوشتار درستشه میشه جوری نوشت که مخاطب قاطی نکنه حالا بازم بستگی به نویسنده داره خداقوت😍

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

موفق باشید هردوتون مسلما این فضا بستر مناسبی واسه یادگیریه هممون پر از نقص و ایرادیم و این اصلا چیز عجیبی نیست🙂

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

قلمش بی‌نظیره وقت کردی سری به رمان منم بزن

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

قلمش بی‌نظیره وقت کردی سری به رمان منم بزن💛

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

عه. واقعاً؟ گاهاً پیش میاد و خودِ مدیران تو دسته‌بندی قرارش میدن نگران نباش

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

😂😂 نه اینجوریا نیست نگاه کن تو گوگل بزنی میاره یا نه من دیگه برم تا شب بازم میام

saeid ..
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

درستش کردم
نگاه کن ببین اوکیه

نسرین احمدی
نسرین احمدی
5 ماه قبل

قلمت قشنگه ولی عزیزم ❤️ حاجی داستان اعتقاد و عقیده و تفکرات خودش رو تو خانواده پیاده می‌کنه ربطی به مذهبی بودن نداره این افراط وتفریطی هایی که اغلب پدر یا برادر یا حتی مادر خانواده می‌کنه و اکثراً هم تو داستانها نوشته می شه بعنوان خانواده مذهبی واقعاً اینطور نیست حاجی اینجوری راحتر می تونه خانواده اش رو اداره کنه پس راحترین راه رو انتخاب می کنه

لیلا ✍️
پاسخ به  نسرین احمدی
5 ماه قبل

بیشتر میشه بهش گفت سنتی‌‌. میدونی عزیزم تو جامعه افراد خشک مذهبی هستند نه همه که عقایدشون رو به زور تحمیل بقیه میکنند از دیرباز اینجوری بوده و تو وجودشون نهادینه شده هدف نویسنده هم نشون دادن چنین چیزاییه

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  لیلا ✍️
5 ماه قبل

لیلا جون تفاوت گذاشتن بین دختر و پسر .اجازه ادامه تحصیلات ندادن به دختر . به حساب نیاوردن دختر و مشورت نگرفتن از او بطور کل چون بالاخره فردی از اون خانواده به حساب میاد…. اینا مواردی که نویسندهای عزیز باید تاکید کنند.یا پدر بخاطر غرورش از همسرش جلو بچه هاش زبانی تشکر نمی کنه اینا رفتارهای اشتباه درست نقطه مقابل مذهب نباید بنویسیم خانواده مذهبی بیاید نوشت خانواده‌ای که پدر خانواده با تفکرات سنتی غلط . می‌دونی لیلا جون کلا میگم به دختر شخصیت بده از هر لحاظ دختر قوی که باید به مخاطب دلگرمی بده صرف نظر از جنسیت می تونه تو جامعه رشد کنه راه حل درستش باید بده . داستانهای واقعی رو ببینید اکثراً ضعف درونی خود دختره باعث بدبختی یا سواستفاده شده . البته این نویسنده عزیز که قلم خیلی خوبی دارند و تازه داستان رو شروع کردن باید منتظر پارتهای بعدی بود موفق باشی عزیزم ❤️

لیلا ✍️
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

به نکته خوبی اشاره کردی این باورهای دروغین چه بخوایم چه نخوایم تو ذهن بعضی از آدما ریشه زده تو جامعه کم نیست چنین خونواده‌هایی اینجور مسائل باید گفته بشند تو قالب فیلم یا رمان قرار بگیرند که مخاطب ازش درس بگیره

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

منظورم اونجاست که نویسنده نوشته به خودم فکر می کنم این سالها خوب دوام آورده‌ام خانواده مذهبی… دوماً نویسنده برای همدردی دست به قلم نمی شه چون دردی رو دوا نمی کنه .سوما منظور من اصلأ نوشته‌های دور از حوادث واقعی جامعه نیست راهکار درست هست چهارم اینکه نوشتید. این خانواده عقایدشان ا از مذهب گرفتند درست نیست چون عقاید این خانواده بافت سنتی داره اون هم همانطور که گفتم پدر خانواده راحترین راه انتخاب کرده اصلاً الان دختر خانواده مهم هست که چه رفتاری رو در پیش می گیره من بعنوان خواننده نظر دادم همین…

لیلا ✍️
پاسخ به  نسرین احمدی
5 ماه قبل

دقیقا هدف من یا رهاجان هم همینه باورهای اشتباه که به اسم مذهب لاپوشونی میشه و چه بلاها و کثافت‌کاری‌های که پشت دین مخفی نشده البته میگم همه اینجوری نیستن اما جانماز آبکشیده زیاد داریم بیشتر نشات گرفته از سوار و فرهنگه

لیلا ✍️
پاسخ به  لیلا ✍️
5 ماه قبل

د…

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  الماس شرق
5 ماه قبل

نویسنده مطلب صرفا برا آگاهی نمی ده نویسنده باید ریشه یابی درست وموشکافانه بکنه چون می نویسه تا خوانده خودش مطلب از پیامش بگیره اما درست تا شبه براش پیش نیاد البته من این مطلب کلی میگم الماس جان

دکمه بازگشت به بالا
30
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x