مطالب وبسایت مد وان
-
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۲۸
4.3 (57) – خوبی خوبی تا این دختر بدبخت میاد دیوونه میشی پسر؟ همین صدای نازک ساحل نیست خودش حس…
بیشتر بخوانید » -
رمان سارین
رمان سارین پارت4
4.4 (25) #پارت_4 ومن نمیتوانم به این سوال مسخره جواب بدهم، وقتی که بعضی شبها گرسنه میخوابیدم چه فرقی میکند؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 31
4.1 (48) _متوجه شدم سعی داری بفهمی چیکار میکنم و نمیدونستم خواست خودته یا آدم کسی هستی. برام خطرناک بودی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۲۷
4.4 (59) جام را در دستش تاب می دهد یک شراب ناب ۱۰ ساله ذهنش مشغول است خیلی مشغول نفس…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۲۶
4.4 (63) – آره … گفتن هی براش حرف بزن دیشب چشم رو هم نذاشته خوابش نبره مرد کلافه می…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 30
4 (59) خیلی ترسیدم. وقتی سوسن اومد بالا نمیدونستم باید چیکار کنم. –خانم آروم باش، شما قوی تر از این…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۲۵
3.8 (63) یک شهاب سنگ درست می خورد وسط دو تن بی تاب شانه های آرام با ترس بالا می…
بیشتر بخوانید » -
رمان آنام کارا
رمان آنام کارا پارت 29
4.4 (54) از اتاق که بیرون رفتیم گفت: _می خوام بفرستمت برای معاینه، خواهان داری از اون ور. باکره ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی منpart. 13
4.4 (41) درو باز کردم داخل شدم خم شدم با خستگی کفشامو پرت کردم تو جا کفشی آخ آرمین بفهمه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۲۴
4.3 (69) – چیکار می کردم؟ … میگفتم دس خوش که برادرمو … پاره تنمو … همه جونمو … انداختی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۲۳
4.2 (69) چشمان سرخش روی صورتم می چرخد دست درون جیب فرو می کند و موبایل گران قیمتش را خارج…
بیشتر بخوانید » -
متن غمگین
زمان دست ما را گرفت ،
3.4 (8) زمان دستمان را گرفت ، دارد ما را با خود می برد … خیلی ها فریاد می زنند…
بیشتر بخوانید »