مطالب وبسایت مد وان
-
رمان مرد مشکی من
رمان مرد مشکی من part. 15
4.1 (51) مبینا با رفتن آرمین نفسمو عاح مانند بیرون دادم خونه سوتوکور شده بود پوفی کشیدم بی حوصله…
بیشتر بخوانید » -
رمان حریم
رمان حریم پارت 7
4.1 (16) _ چه خبره اینجا؟ آب دهانم را قورت میدهم. همزمان لامپ بزرگ خانه روشن میشود. آه از نهادم…
بیشتر بخوانید » -
رمان راغب
رمان راغب پارت 10
4.4 (28) به زور دستم را بالا آورده و مانعش شدم. ـ چته تووو؟ طعم لبام رو دوست نداری…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۱۳
4.5 (47) تخم مرغها توی روغن جلز و ولز میکردند. از هال صدای گزارشگر فوتبال می آمد: «و از وقتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۴۵
4.3 (48) آن قلبی که کنار واژه بابا برای شماره تلفنش گذاشته ام را خیلی وقت هاست ندیده ام…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۱۲
4.5 (53) سر سفره صبحانه نشسته بودیم. روی نان بربری بیات شده، کره می مالیدم. شب قبل امیر بی جواب…
بیشتر بخوانید » -
رمان راغب
رمان راغب پارت 9
4.4 (21) برگشتم و نگاهش کردم. زمزمه کرد: ـ چشمهات من رو یاد یه نفر میاندازه. ابروهایم بالا پرید و…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزرم پارت ۴۴
4.6 (53) بی ربط میگوید – اون یارو چی شد؟ پسر دکتر مکتره چیه؟ … گفتی چشماشو کور کردن متعجب…
بیشتر بخوانید » -
رمان پسر خوب
رمان پسر خوب – پارت ۱۱
4.3 (36) کلاس را زودتر تمام کردم. جلسه اول بود با بچه های ترم اولی جدید. هفت هشت سال بیشتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان آزَرم
رمان آزَرم پارت ۴۳
4.3 (51) نفس عمیقی می کشم و کنارش می زنم پا میگذارم در خانه آپارتمانی که یک آجرش می ارزید…
بیشتر بخوانید » -
رمان راغب
رمان راغب پارت 8
4.5 (26) کلافه در تاریکی اتاق به سمت درب گذشتم و وقتی سردی دستگیرهی اتاق را لمس کردم، چرخانده و…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۸۱
4 (22) رهام بود! دست دانیال را گرفته بود و باهم آمده بودند. خانوم فروشنده تنهایشان گذاشت. رهام اشک های…
بیشتر بخوانید »