مطالب وبسایت مد وان
-
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 18
# پارت ۱۸ تو اتاقم نشسته بودم و درگیر کارهام بودم. نیما در زد و اومد داخل. -سلام ستوان، خسته…
بیشتر بخوانید » -
رمان
تیرهتریندونهیبرف پارت ۲
آران: با دیدنش تو اون وضعیت قلبم تیر کشید، من چیکار کردم باهات! رگههای قرمزی که نمیدونم از غم بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 49
همیشه عادت داشت خانه را تمیز و مرتب کند از سرکار که برمیگشت لباس هایش را آویزان میکرد و حتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان تیرهتریندونهیبرف
رمان تیرهتریندونهیبرف پارت ۱
Part1 ساحل: _ساحلم تو رو مرگ من قسم، این در و باز کن. دارم نگرانت میشم… چند ساعته که اینجا…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا قسمت۴۸
صدای زنگ خانه باعث شد نگاه همه روی مهسا بیوفتد. مهسا با حرص چشم از تلوزیون که داشت سریالی را…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۲۴
نرسیده به در ایستادم رو به هامون کردم و لحنم را دستوری _ برو لباسامو بیار هامون که انگار لحنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۲۲
*روز کنکور * بلاخره روز کنکور رسیده بود و باید تمام تلاش این ماه هایش را به یکباره ارائه میداد…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 14
# پارت ۱۴ (دایان) مقابل کارن نشسته بودم و منتظر به چهرهام چشم دوخته بود. _ بگو دیگه، اون شرطت…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت 18
_گفتن الان میان خدمتتون. تشکری میکنم و سعی میکنم خود را با دیدن تابلو های نقاشی سرگرم کنم. کمی بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا قسمت47
خب بی خبری از اتفاقات در آمریکا باید هم او را اینگونه پریشان میکرد. او که نمیدانست پدرش از طریق…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 17
# پارت ۱۷ رادوین همهی عصبانیتم را روی پدال گاز خالی کردم. روشا سکوت کرده بود و حرفی نمیزد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان سقوط پارت چهل
با احساس سردرد پلکهاش رو از هم باز کرد همه چیز رو تار میدید، کمی زمان برد تا از…
بیشتر بخوانید »