مطالب وبسایت مد وان
-
رمان شیرین ترین تلخی
شیرین ترین تلخی پارت۱۹
4.4 (37) احساس خستگی میکردم و تشنگی لبام خشک شده بود آب رو نزدیک لبام بردم و سر کشیدم دختر…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۴۰
4.4 (11) رقیه از پشت پنجره به تخت که نزدیک کمد دیواری بود، نگاه کرد. سر خم کرد و رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۵۳
4.4 (25) چمدانم را دم در اتاق گذاشتم و نگاهی به دورتادور اتاق انداختم چیزی جا نمانده بود در اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۵۵
4.5 (25) از زیر کرسی بلند شد و به طرف اتاق رفت در اتاق را پشت سرش بست و چون…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
شیرین ترین تلخی پارت ۱۸
4.5 (32) دخترا یکی یکی از اتوبوس پیام میشدن سربازا هم یه گوشه با اسلحه ایستاده بودن به من که…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۳۹
4.5 (10) صادق زاده از فرصت استفاده کرد و با کنار رفتن دو دکتر تخت را به سمت خودش کشید…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
شیرین ترین تلخی پارت ۱۷
4.6 (31) دیشب تصمیمش رو گرفته بود دیگه نمیخواست به اصفهان برگرده اون فهمیده سروش زندست!و همین کافی بود!نمیخواست منت…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 26
4.5 (24) جعبه مستطیلی شکلی رو از داخل کیسه در اورد و بازش کرد. برشی از پیتزا به سمتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت۳۸
4.6 (11) طبق زمانی که تعیین شده بود، دوربین و شنود را فعال کردند. شنود زیر تخت آن بیمار نصب…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت۵۲
4.2 (22) تقریبا یک ساعت تمام از همه اتفاقات برایش نالیدم در نهایت راه حلی جز خر و الاغ و…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۵۴
4.4 (29) با صدای سارا از فکر خارج شد: _ چایی یا قهوه؟ نگاهی به رهام و سپهر انداخت و…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
شیرین ترین تلخی پارت ۱۶
4.1 (35) چشمهایش را بست حس کرد پشت پلک هایش خیس شده باورش نمیشد این صدای سروش بود! دوباره چشمهایش…
بیشتر بخوانید »