ماه: تیر 1402
-
رمان آتش
رمان آتش پارت 65
مسیح رفت هوایی بخورد و نفس هم همراهش خارج شد… از کافه بیمارستان دو تا قهوه خرید و پیش مسیح…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
یکی بود؛یکی نبود!پارت نوزده
نگاهی به بلوار انداختم،تو خیابون سگ پر نمی زد و من از این صحنه ها خاطرهٔ بدی داشتم! خدا لعنتت…
بیشتر بخوانید » -
رمان انتقام خون
رمان انتقام خون پارت ۳
کمی خیره نگاهم میکند و بعد آرام از کنارم میگذرد صدای بسته شدن درب خانه که به گوش میرسد قطره…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت 9
#9 با درد دستم بیدار شدم دیدم ساعت 5هستش خیلی خوابیدم بلند شدم رفتم سرکمد لباس پوشیدم برم بیرون ببرم…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
زیبایی عشق
یه روز دوتا دختر تو یه گپ با هم اشنا میشن کم کم با هم حرف میزنن با هم درد…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
داستان کوتاه
فک کردن به تمام آن روز ها حال دلم را خوب میکند،اگرچه..! آن روزباران بدون زره ای مهربانی میبارید،هوا سوز…
بیشتر بخوانید » -
رمان سرجوخه
رمان سرجوخه پارت ۲
دوست هایی که مثلن دوستن! فقط بلدن کراش بزنن و هر*زه بازی کنن! با بلند شدن صدای زنگ تلفن خونه.…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم
رمان بوی گندم جلد دوم پارت چهار
وارد پارک شد نگاهی به دور و اطرافش انداخت پرنده هم در این هوای گرم پر نمیزد خودش هم هنوز…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 64
نفس همان موقع بلند شد بدون توجه به چیشده های کارن و مسیح پیش سامی رفت و به او گفت…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیینه شکسته
رمان آیینه شکسته پارت پنجم
رمان آیینه شکسته پارت پنجم ******** # راوی از زمانی که آقای مولوی صاحب کارش دیروز بهش زنگ زده بود…
بیشتر بخوانید »