ماه: دی 1402
-
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۲۴
نرسیده به در ایستادم رو به هامون کردم و لحنم را دستوری _ برو لباسامو بیار هامون که انگار لحنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۲۲
*روز کنکور * بلاخره روز کنکور رسیده بود و باید تمام تلاش این ماه هایش را به یکباره ارائه میداد…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت 14
# پارت ۱۴ (دایان) مقابل کارن نشسته بودم و منتظر به چهرهام چشم دوخته بود. _ بگو دیگه، اون شرطت…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت 18
_گفتن الان میان خدمتتون. تشکری میکنم و سعی میکنم خود را با دیدن تابلو های نقاشی سرگرم کنم. کمی بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا قسمت47
خب بی خبری از اتفاقات در آمریکا باید هم او را اینگونه پریشان میکرد. او که نمیدانست پدرش از طریق…
بیشتر بخوانید »