مطالب وبسایت مد وان
-
رمان عطر تلخ
رمان *عطر تلخ* پارت 9
سوار ماشین شدیم و به سمت ویلاشون حرکت کردیم _پس پزشکی +اوهوم _از اولم بهت نمیومد که عکاس باشی +که…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت7
ویلیام اومد پایین و وقتی منو دید سریع به سمتم قدم برداشت،قدم به قدم که نزدیکتر میشد ذهن من بیشتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت 12
یهو برگشتم و دیدم آراد دلشو گرررفته و سرخ شده از بس خندیده. اووووف اصلا حواسم نبود اینم اینجاست!ضایع بازی…
بیشتر بخوانید » -
رمان عشق محدود من
رمان عشق محدود من پارت ۵
_سلام یاسی امروز چرا زود امدی؟! _سلام می خواستم پیاده بیام که…. _حتما مامانت نذاشته که دختر یکی یه دونش…
بیشتر بخوانید » -
رمان عشق محدود من
رمان عشق محدود من پارت ۴
_یاسی جونم، رسیدیما _عه رسیدیم… اصلا متوجه نشدم _انقدر قشنگ چشمات رو بسته بودی دلم نیومد بیدارت کنم… _ببخش، تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان مهرانا
رمان مهرآنا پارت۹
. . . -سلاممم ما رسیدیم هااا صدای مهران بود :کسی خونه نیست؟؟؟؟؟ به در هولی داد و با چهره…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۱
(آراد) از عصبانیت رنگ های گردنم بیرون اومده بود. طوری داد میکشیدم سرش که با صدای خودم گوشام تیر کشید.…
بیشتر بخوانید » -
رمان برای تو
رمان برای توپارت سوم
پارت سوم نمیدونم چقدر خوابیدم دوباره با دردی که تو سرم پیچیده بود بیدار شدم نور اتاق چشامو ادیت میکرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت6
یکم بعدش آناهم اومد بیرون باهم حرف میزدیم… من=اخه تروخدا اگه چیزی نیست پس چرا استرس میگیره؟حالا من دیوونم یا…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۱۰
همینطور غر میزدم و گلدون هارو با حرص پاک میکردم و یهو برگشتم دیدم آراد پشتم واستاده و داره بهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان عشق محدود من
رمان عشق محدود من پارت ۳
به خیال خود فکر میکردم که شاید بخاطر سنش، سختش باشد که اسم من را کامل صدا کند، ولی حالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان مروارید فیروزه ای پارت اول
•┄┅┅┄┅┅┄┅┅┄┅┅┄┅┅┄• « #مروارید_فیـروزهاے » #پارت_اول همیشه در لحظاتی که احساس نگرانی میکرد به او آرامش میداد و در دلش نور…
بیشتر بخوانید »