رمان هرج و مرج

رمان هرج مرج‌ پارت ۲۵

4.3
(46)

اهورا سر تکان میدهد و ابرو بالا می اندازد
– خب. اون براش کاری نداشته. خیانت برای اون زن کاری نداشته! بهتره خودتو باهاش مقایسه نکنی نورا.

نگاه پر از اشکم را به او‌میدوزم.
– بخاطر این از هم کینه دارن؟

– آره!

دستی زیر چشمم میکشم و رد اشک را پاک میکنم
– ارسلان خبر داره؟

نیشخندی میزند
– معلومه که آره!

کلافه چنگی به موهای بلندم میزنم
– حالا تورج میخواد چیکار کنه؟ اون زن… اون زن کجاست؟

– خیلی وقته که مرده! تورج… هوف.. چطور بگم!؟

چشم غره ی غلیظی به او میروم
– مثل آدم!!!!

– خیلی خب بابا! پدر تورج وقتی ماجرا رو فهمید سکته کرد افتاد گوشه ی قبرستون. تورجم به شدت به پدرش وابسته بوده و وقتی ماجرا رو می فهمه میره سر وقت مادرش!!

– خببب.. بعدش!!!!!!!

– مادرشو یجا گیر میاره و تا میتونه کتکش میزنه!! خلاصه تو اون گیر و دار سر مادرش به تیزی میز برخورد میکنه و درجا تموم میکنه!!!!!!! تورجم میوفته زندون! اونموقع همش ی پسر13 ساله بوده. دادگاه وقتی میفهمه اون زن خیانتکاره و از ماجرا باخبر میشه ، چون حکم زن سنگسار بوده به تورج تخفیف میده و چون اولیای زن، یعنی پدر بزرگ و مادربزرگ تورج زاضی به قصاصش نیستن ، تورج فقط به ۷ سال حبس محکوم میشه.

خدای من! درک این همه ماجرا به شدت برایم سخت بود و تقریبا از شدت ناراحتی نزدیک بود سنگ کوب کنم..

– من .. من واقعا نمیدونم چی بگم اهورا!!!

– لازم‌نیست چیزی بگی. فقط گوش بده! تورج بعد از زندان یه آدم دیگه میشه. میشه همین عوضی که میبنی. زمین و آسمون و بهم میدوزه که ارسلانو پیدا کنه! که پیدام میکنه! اونم چه پیدا کردنی!!!! خب ارسلان هم رقیب کاریش میشه.. و‌هم رقیب عشقیش.

نیم‌نگاه معنادارش را نادیده میگیرم.
– اینا رو کی بهت گفت؟
– همون موقع که ارسلان استخونای صورتمو پودر کرد!

از جا بلند می‌شوم:
– خب حالا هرچی! الان ربط این قضایا به من چیه؟ من‌چرا باید بشم بازیچه ی‌تورج ؟

کمی از قهوه سرد شده را مزه مزه میکند

– به نظرم بهتره این یه قلمو خودش بهت بگه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 46

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

آماریس ..

حتی‌اگه‌بمیرمم‌فکرت‌نمیره‌از‌سرم! یه آدم مودی.. INTJ
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلا ✍️
نویسنده
26 روز قبل

خدای من چقدر گذشته تورج تلخ و سخت بوده😭😭 دلم برای این مرد خودخواه عوضی سوخت😥😥 دارند تاوان خیانت یه مرد و زن رو پس میدن😔 حتی سایمان هم شده مهره سوخته این بازی.
نمی‌دونم چی بگم‌. مغزم هنگ کرده. بیچاره نورا که حالا بچه‌اش از ارسلان، برادرشوهرشه😑

دکمه بازگشت به بالا
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x