ماه: خرداد 1402
-
رمان ماه گرفتگی (نیویورک سیتی )
رمان ماه گرفتگی (نیویورک سیتی) پارت ۸
از تماسم با آرکا دقیقا دوساعت میگذشت ولی بدون توجه به تهدیداش جلوی دانیل نشسته بودم و به چشمان مشکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دختر روستایی
دختر روستایی پارت2
*دختر روستایی* نه بابا منم تازه اومدم . میخواستم درمورد یک چیزی با شما حرف بزنم گفت :بهتر برای شام…
بیشتر بخوانید » -
رمان دختر روستایی
دختر روستایی پارت1
* دختر روستایی* پارت[ 1 ] اره از همون جا شروع شد . روزی که من -دختری روستایی 14سال داشتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت بیست و هفتم
سیروس نفس نفس میزد و هنوز عصبانی بود اما همان لحظه پشیمان شد! با چشم های گشاد شده دستش را…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
یکی بود؛یکی نبود!پارت شانزده
{سیران} سشوار و از برق کشیدم؛بُرس مشکی رنگم و از رو میز برداشتم و برای صاف شدن لای موهام کشیدم.وقتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
غرامت پارت 4
*** نمیدآنم دقیق چقدر میگذرد، ولی دیگر صوت قرآن از خانه عمو قاسم نمیآید انگار هفتم میثاقم هم گذشته! در…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 51
مادرش چشم غره ای اساسی به مسیح رفت که من را یاد چشم غره های مامان به سامیار وقتی منو…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۶۳
سرش را در گردنش فرو برد بدنش چرا انقدر داغ بود ! هول کرده پسرک را روی تخت گذاشت و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرامت
رمان غرامت پارت 3
ندیدم… چرا برعکس خوبم شنیدم چطور بر سینهاش میکوبید میثاق را میخواند… آن مرد متکبرترین پسر قاسم بود که آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان مثل خون در رگ های من
رمان مثل خون در رگ های من پارت ۲٠
(سلام به همتون، من یه عذر خواهی به همتون بدهکارم….قرار بود دیشب پارت بزارم، متاسفانه نشد…الان پارت میزارم سهیلم🙄🙋🏻♂️ میدونم…
بیشتر بخوانید »